بازار سرمایه به دلیل دارا بودن ویژگیهای مختلف از جمله نقدشوندگی بالا در بازار، به سرعت نسبت به عمده پارامترها واکنش نشان میدهد. به عبارتی بازار سرمایه، یگانه بازاری بوده که تغییر هر یک از مؤلفههای اقتصادی و غیراقتصادی به صورت مستقیم روی آن تأثیر گذار است؛ اگر این مؤلفههای تأثیرگذار مثبت باشند روند بازار صعودی خواهد شد و اگر این مؤلفهها منفی باشند، واکنش بازار منفی خواهد بود. یکی از مؤلفههای اثرگذار و مهم بر بازار سرمایه، نرخ بهره بوده، چون تغییر نرخ بهره مستقیماً بر بازار سرمایه تأثیرگذار است. اگر نرخ بهره هم روند افزایشی داشته باشد اثر معکوس در بازار خواهد داشت و بازدهی بازار را به چالش میکشد،زیرا بسیاری از سرمایهگذاران از جمله سرمایهگذاران نهادی با افزایش نرخ بهره با خروج نقدینگی از بازار، آن را به سمت بانکها حرکت میدهند.
اگر هم نرخ بهره کاهش یابد، منابع سایر بازارها از جمله شبکه بانکی به سمت بازار سرمایه گسیل میشود. اتفاقی که در دو هفته اخیر رخ داد باعث شد تا یکسری از منابع از بازار خارج شده و به سمت بانکها حرکت کند. یکی دیگر از مؤلفههای اقتصادی نوسانات نرخ ارز است. در حال حاضر 60 درصد سودآوری و فروش بازار و شرکتهای بورسی و فرابورسی در ارتباط مستقیم با ارز است و با افزایش نرخ ارز، سودآوری این شرکتها هم افزایش پیدا میکند که این روند در چند روز اخیر مشاهده شد. البته در بازار مؤلفههای غیراقتصادی هم وجود دارند که بر بازار سرمایه اثرگذار هستند مانند تغییر قوانین و ضوابط و حتی اخذ مالیات. به عنوان مثال، وضع مالیات بر سپرده اشخاص حقوقی در بانکها اثر مثبتی بر بازار داشت و بخش قابل توجهی از منابع شرکتهای بزرگ از سمت بانکها به سمت بازار سرمایه از جمله ابزارهای با درآمد ثابت حرکت کرد.
از لحاظ بازدهی، در شرایط فعلی، بازارسرمایه نسبت به دوره دو سال گذشته خود نسبت به سایر بازارها عقب مانده و پتانسیل خوبی برای سودآوری دارد.
باید تصریح کرد که سهام خیلی از شرکتها اکنون به قیمت بوده و برای خرید مناسب هستند، همچنین سهام بسیاری از شرکتها زیر ارزش ذاتی خود معامله میشوند، اما برخی از مؤلفههای اثرگذار بر بازار باعث شده اثر معکوس بر این بازار وجود داشته باشد. یکی از مواردی که اکنون در مورد آن صحبت میشود، جذاب بودن بازارهای موازی است. به صورت طبیعی، سرمایهگذاران از جمله سرمایهگذاران سنتی، بازارهای مختلف را از جنبه روند بازار، بازدهی و ارزش ذاتی با یکدیگر مقایسه میکنند. اگر در این بین، در یکی از بازارها جذابیتی را مشاهده کنند منابع خود را به آن سمت حرکت میدهند. هنگامی که یکسری از مؤلفهها بر یک بازار اثر منفی بگذارد، باعث گسیل نقدینگی میشوند، از جمله در مورد بازارهایی که در آن سفته بازی نمود بیشتری دارد.
بازار ارز و سکه و مسکوکات یک بازار سنتی بوده و بخشی از منابع به سمت بازار سکه حرکت میکند اما بانک مرکزی برای هدایت نقدینگی بازار، با یکسری از اقدامات میتواند آن بازارها را کنترل کند.
بنابراین بازار ارز و سکه به صورت بلندمدت رقیب قدرتمندی برای بازار سرمایه نیست، زیرا خاصیت بازار سکه و ارز، خاصیت سفته بازی نیست و بانک مرکزی جلوی سفته بازی را میگیرد. بنابراین به صورت بلند و میان مدت، بازارهای موازی از جمله بازار سکه و دلار که از نقدشوندگی بیشتری نسبت به بازار مسکن برخوردارند، بعید است که بتواند منابع را جذب خود کرده و موجب هدایت نقدینگی زیاد به سمت خود شود. بازار مسکن هم به دلیل نقدشوندگی پایین و مقیاس بالاتر برای سرمایهگذاری نمی تواند برای معاملهگران در بلندمدت بازار جذابی باشد. اما بازار سرمایه و بورس به دلیل ویژگی خاصی که دارد از جذابیت بیشتری برای سرمایهگذاران برخوردار است از جمله نقدشوندگی بالا، مقیاس پایین برای سرمایهگذاری و ساختار سازمان یافته و قانونی.
با این توضیحات میتوان گفت که در کوتاه مدت مؤلفههایی همچون نرخ بهره، در مقاطعی و به صورت کوتاه مدت، عامل ریسک در بازار محسوب میشوند اما در بلندمدت و باتوجه به ثابت شدن این عوامل، بازار سرمایه از جذابیت لازم برای جذب منابع برخوردار است. فراموش نکنیم که تا پایان سال، مجامع شرکت ها در پیش رو بوده و این شرکتها سودآوری و رشد قابل توجهی دارند و میتوانند روند مثبت را در این بازارشکل دهند. در حال حاضر، بخش قابل توجهی از بازار مربوط به کامودیتیها و شرکتهای تولیدی بوده که به ابزارهای کالایی هم وابسته هستند. هرچند که روند بازار کالایی روندی ثابت بوده اما در قیمت جهانی، سمت تقاضای کالا در حال تقویت شدن بوده زیرا دنیا از موج کرونا عبور کرده و اقتصاد کشورها هم وارد دوره رونق میشوند.
در دوره کرونا سمت عرضه، اندکی تضعیف شد اما در سمت تقاضا این روند تضعیف شدیدتر بود اما بتدریج که بحران کرونا در سطح دنیا در حال فروکش کردن است، سمت تقاضای کالا افزایش یافته و بر سودآوری شرکتها نیز تأثیرگذار خواهد بود. واقعیت این است که بازار در محدوده شاخص یک میلیون و 500 هزار واحدی دارای یک وضعیت دوگانه است؛ جذابیت، سودآوری و ارزندگی شرکتها در یک سر این طیف بوده و در سر دیگر طیف، ریسکهای اثرگذار بازار قرار دارند که در حال حاضر، بورس کشور در بین این دوگانه در حال حرکت است.
با توجه به اینکه درآینده، وضعیت این مؤلفهها مشخصتر میشود، کلیت بازار به یک ثبات نسبی خواهد رسید و به قیمتهای ذاتی خود نزدیکتر میشود. در این صورت، سودآوری و بازدهی شرکتها بر روند بورس تأثیرگذار شده و در صنایعی که پتانسیل سودآوری بهتری دارند، اقبال بیشتری هم خواهند داشت که این موارد، بازدهی مشخص و باثباتی را برای بازار رقم خواهد زد. آن چیزی که در این بازار اهمیت دارد، ترسیم بهتر چشمانداز بازار است. بنابراین با مشخص تر شدن چشم انداز، امکان تحلیل و محاسبه بهترهم فراهم شده و در این صورت منابع سرمایهگذاران هم به سمت سرمایهگذاری در بورس حرکت خواهد کرد.
اما در حرکت سرمایهگذاران به سمت بازار باید به ابزارهای متناسب با سطح ریسک پذیری آنها هم توجه شود. در این بازار، استفاده از ابزارهای مشتقه بیشتر شده اما برای عمقدهی بیشتر به بازار نیاز بیشتری هم احساس میشود. هم اکنون صندوقهای سرمایهگذاری از لحاظ تعداد و حجم منابع، قابل توجه هستند اما عمده منابع سرمایهگذاران در صندوقهای سرمایهگذاری متعلق به صندوقهای با درآمد ثابت هستند که این امر نشان میدهد انواع سایر صندوقها نتوانستهاند منابع قابل توجهی را به سمت خود حرکت دهند. سادهتر اینکه در صندوقهای سرمایهگذاری مختص در سهام، منابع زیادی انباشت نشده و یکی از ضعفهای حوزه سرمایهگذاری است که باید آنها را تقویت کرد. یکی از نیازهای فعلی بازار، عمقدهی و افزایش نقدشوندگی آن است.
بنابراین باید حجم معاملات بازار سرمایه به نسبت عرضه، افزایش یافته تا عمق بیشتری در بازار هم ایجاد شود. روش دیگر برای عمق بخشی، افزایش میزان شناوری سهام شرکتها است که به دنبال آن، سرمایهگذاران جدید و نهادی هم وارد معاملات سهام این شرکتها شوند. به صورت کلی، عرضههای اولیه هم بر عمق بخشی بازار تأثیرگذار هستند، چون عرضه اولیه میتواند هرچند اندک منابع و سرمایه سرمایهگذاران جدید را به سمت بازار سوق دهد. دراین بین، یکی از این موارد نقش بازارگردانها و بازارسازها است که صنعت و قیمت سهام را در محدوه متعادل و متناسب با ارزش ذاتی آن حفظ میکنند.
این موضوع روی ارزشگذاری سهام شرکتهایی که قصد ورود به بازار را دارند تأثیرگذار بوده و قیمتگذاری را هم منصفانه میکند. شکی نیست که عرضههای اولیه منجر به عمق بخشی در بازار میشوند به شرط آنکه یک موازنه بین این دو موضوع وجود داشته باشد.
عرضه اولیه مناسب، باعث چابکی بازار شده و هم دایره سرمایهگذاران را گسترش میدهد اما در نقطه مقابل باید به نقش بازارگردانها هم توجه بیشتری داشت.
چون آنها تعادل و بازدهی را در قیمتها تنظیم میکنند و اگر این دو با هم محقق شوند، اثر مثبتی در عمق بخشی بازار وجود خواهد داشت.