سیاست بایدن در خلیج فارس

یکشنبه، ۲۲ خرداد ۱۴۰۱ - ۱۴:۳۷:۲۹
کدخبر:۹۶۷۰۶

متئو کرونیگ معاون مرکز استراتژی و امنیت شورای آتلانتیک است. او به عنوان استراتژیست امنیت ملی و افسر سابق سیا نیز فعالیت کرده، کرونیگ هم اکنون استاد دانشگاه جورج تاون است. او بیش‌تر به دلیل پژوهش‌هایش در حوزه امنیت بین المللی و تسلیحات هسته‌ای شناخته شده است. کرونیگ کار خود را به عنوان یک تحلیلگر نظامی در گروه ارزیابی استراتژیک در آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا آغاز کرد.

او به عنوان یک افسر سیا واکنش‌های بین المللی به برنامه هسته‌ای ایران را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است. در سال ۲۰۰۵ میلادی، او به عنوان استراتژیست در دفتر وزارت دفاع آمریکا مشغول به کار شد جایی که نویسنده اصلی اولین استراتژی سراسری دولت ایالات متحده برای بازدارندگی شبکه‌های تروریستی بود. او در فاصله سال‌های ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۱ میلادی در پنتاگون به عنوان مشاور ویژه در مورد سیاست ایران فعالیت کرد.

کرونیگ به عنوان مشاور سیاست خارجی در مبارزات انتخاباتی میت رامنی در سال ۲۰۱۲ میلادی و مشاور ارشد کارزار انتخاباتی مارکو روبیو در انتخابات ۲۰۱۶ میلادی فعالیت کرد. نام او به عنوان یکی از ۲۵ دانشمند علوم سیاسی برتر آمریکایی در دوره کنونی مطرح شده است.

به گزارش فرارو به نقل از فارین پالسی، «جو بایدن» رئیس جمهوری آمریکا قصد دارد برای دیدار با محمد بن سلمان ولیعهد عربستان سعودی به ریاض سفر کند. این یک تغییر رادیکال برای بایدن خواهد بود که پیش‌تر آشکارا ولیعهد عربستان سعودی را یک «یاغی» توصیف کرده و از ملاقات با او خودداری ورزیده بود.

شایعات حاکی از آن است که همه این موارد به تمایل ناگهانی عربستان سعودی برای افزایش سقف تولید نفت اوپک مربوط می‌شود. با این وجود، واقعیت آن است که ما در مورد افزایش تولید به میزانی کاملا متوسط تقریبا ۶۴۸ هزار بشکه در روز صحبت می‌کنیم. زمانی که شما در مورد جهانی صحبت می‌کنید که تقریبا ۱۰۰ میلیون بشکه نفت در روز مصرف می‌کند این افزایش تولید واقعا رقم ناچیزی محسوب می‌شود.

بایدن اگر بخواهد می‌تواند با «محمد بن سلمان» ملاقات کند، اما این موضوع باعث کاهش قیمت بنزین در امریکا نخواهد شد. در واقع، با کاستن بیش‌تر عرضه انرژی از سوی روسیه تعجب‌آور نیست که قیمت نفت به دنبال بیانیه اوپک افزایش یافت و با کاهش همراه نبود.

سیاست بایدن در قبال خلیج فارس از ابتدا نادرست بود. من به شخصه طرفدار همسویی با دوستان دموکرات امریکا و در هم شکستن رقبای خودکامه هستم، اما این که در مورد دوستان خودکامه آمریکا چه باید کرد موضوع مشکل دشوارتری است. مطمئنا کشور‌های حاشیه خلیج فارس نیازمند بهبود حقوق بشر هستند، اما فارغ از آن این کشور‌ها از امنیت و منافع اقتصادی ایالات متحده حمایت می‌کنند و منزوی کردن آنان به گمانم اشتباه بود.

من پاییز گذشته در منطقه و در کشور‌های حوزه خلیج فارس حضور داشتم. تصور غالب در آنجا این بود که واشنگتن منطقه را رها کرده و در حال ترک آنجاست. روسیه و چین از خلاء قدرت درک شده استفاده کردند و کشور‌های حاشیه خلیج فارس روابط اقتصادی، فناوری و امنیتی خود را با این دشمنان ایالات متحده افزایش دادند. حتی گزارش‌هایی وجود داشت مبنی بر این که امارات به پکن اجازه ساخت یک پایگاه دریایی را پیش از آن که واشنگتن وارد عمل شده و آن را سرنگون کند وجود داشت.

ایالات متحده از شراکت خود با کشور‌های حاشیه خلیج فارس بهره زیادی می‌برد. پنتاگون چندین پایگاه نظامی بزرگ در منطقه دارد. واشنگتن با شرکای محلی برای مقابله با ایران همکاری می‌کند. ثبات در منطقه تضمین کننده ادامه جریان منابع انرژی به بازار‌های جهانی است امری که که برای ایالات متحده و اقتصاد جهانی خوب محسوب می‌شود.

بازار‌های انرژی جهانی هستند. صادرات انرژی خلیج فارس به آسیا به متحدان آمریکا در منطقه کمک می‌کند. آنان هم چنین به عرضه جهانی انرژی کمک می‌کنند و قیمت‌ها را در همه جا از جمله در ایالات متحده پایین نگه می‌دارند.

در اینجا باید پرسید که چرا عربستان سعودی و امارات متحده عربی باید بخواهند به بایدن برای مقابله با روسیه از طریق عرضه بیش‌تر انرژی کمک کند زمانی که بایدن از ساق پا به آنان لگد می‌زند؟ سلف او «دونالد ترامپ» شرکای سنتی آمریکا را در منطقه پذیرفت و این امر سازش اعراب و اسرائیل (در قالب توافق نامه ابراهیم) را به همراه داشت.
بایدن آن را نادیده گرفت و تحقیر کرد و آن کشور‌ها را مستقیما به سوی آغوش «ولادیمیر پوتین» و «شی جین پینگ» هل داد.

بهترین کار آن است که واشنگتن شرکای خود را در خاورمیانه در آغوش گیرد حتی در حالی که پشت در‌های بسته بر سر لزوم رعایت حقوق بشر آنان را تحت فشار قرار می‌دهد. کشور‌های حاشیه خلیج فارس از حضور نظامی ایالات متحده سود می‌برند، اما واشنگتن نیز از آن بهره برده است. خاورمیانه در مرکز قرار دارد. وجود نیرو‌ها در آنجا به پنتاگون اجازه می‌دهد تا ایران را مهار کند، عملیات ضد تروریستی را در منطقه انجام دهد و بازار‌های انرژی را تثبیت کند.

هم چنین، این حضور به ایالات متحده اجازه می‌دهد تا قدرت خود را در سطح جهانی نشان دهد. برای مثال، بیش‌تر نیرو‌های نظامی ایالات متحده در افغانستان از طریق پایگاه‌های خلیج فارس به این سو و آن سو می‌رفتند. در حالی که من فکر می‌کنم واشنگتن باید بخشی از موقعیت نیروی خود را از خاورمیانه به اقیانوس هند و اقیانوس آرام انتقال دهد باید حضور چشمگیری را در منطقه حفظ کند به ویژه اگر ایران به سلاح‌های هسته‌ای دست یابد که از نظر ظاهری این موضوع تقریبا اجتناب ناپذیر به نظر می‌رسد.

شرکای خاورمیانه امریکا ترامپ را ترجیح دادند همان طور که متحدان اروپای غربی پنهان نکردند که بایدن را ترجیح می‌دهند. به گمان‌ام در شرایط فعلی دولت بایدن باید به ابوظبی تضمین امنیتی ارائه دهد تا امارات به فکر نزدیکی بیش‌تر به چین و روسیه نباشد. با امضای قرارداد‌های امنیتی جدید چین با جزایر سلیمان، کامبوج و یک کشور جدید دیگر در هر هفته واشنگتن باید در این فضا رقابت کند و حداقل شرکای تاریخی خود را حفظ کند.

علاوه بر این، فرانسه پیش‌تر یک پیمان امنیتی با امارات امضا کرده است. اکنون قرن بیست و یکم است و نه قرن نوزدهم. این باید واشنگتن نه پاریس باشد که نقش تامین کننده امنیت ابر قدرت در خاورمیانه را ایفا می‌کند.

جلوگیری از تسلط کشور‌های متخاصم بر مناطق مهم ژئوپولیتیکی ستون مرکزی سیاست خارجی ایالات متحده از سال ۱۹۴۵ میلادی به این سو بوده است. این موضوع به دلایل روشن امنیتی و اقتصادی به نفع ایالات متحده است. باید پرل هاربر را به خاطر آوریم. خاورمیانه یک منطقه مهم ژئوپلیتیکی است. ورود مسکو و پکن به این منطقه مورد مناقشه صورت گرفته است. واشنگتن دست کم از دهه ۱۹۷۰ میلادی در منطقه پیشرو بوده است.

امریکا نباید بدون هیچ گونه توجیه و دلیلی این نفوذ و امنیت و رفاهی را که برای مردم آمریکا به ارمغان می‌آورد به کشور یا کشور‌هایی دیگر واگذار کند.

سال‌ها پیش، واشنگتن و مسکو برای نفوذ با یکدیگر رقابت کردند، اما واشنگتن نفوذ اقتصادی شوروی را تحت تاثیر قرار داد و مسکو را با توافق کمپ دیوید در سال ۱۹۷۸ میلادی از منطقه بیرون کرد. کمک امریکا به مصر تا امروز ادامه دارد. اقدام متهورانه مشابهی می‌تواند به جلوگیری از نفوذ دشمنان بزرگ آمریکا به منطقه کمک کند.