همانگونه که تریبونها نیز یک روز یک دولت را کیسهی مشتزنی هفتگی و جمعه به جمعهی خود میکنند و همان تریبونها فرداروزی در دولت فخیمهی دیگری توصیه به ریاضت و زهد و اعراض از دنیای مادّی…. و این، همهی آن یکبام و دو هوایی است که در گردونهی آن از سرگیجه هم عبور کردهایم.
هنگامی که در مجلس سخن از شفافیت رأی نمایندگان میشود، یکی فریاد برمیآورَد، که ممکن است رأیِ نامدار، وامدار گروهی شود؛ و دیگری هراس میکند، که مبادا رأی شفافش، امنیتش را در کوچه و بازار از وی بازستانَد؛ و عجب نَقلی است این وادی حیرت!
از یکسو گاه خانوادهای را در جابلقا در مضیقه و چالش سؤال و جواب قرار میدهند که چرا مثلاً فرزند یا دخترش در جابلسا فلان سخن را گفته و یا بهمان حرکت را کرده؛ از دگرسو به توجیه و تبرئه برمیآیند که: مگر پدر را به جرم فرزند سرزنش میکنند!؟ چه رسد به محاکمه!؟… و یا للعجب از این معیارهای چندگانه به گاه تشخیص مصالح!
در رسیدگی به جرم پسر، پیشکشیدن پای پدر نارواست اما برای همهی پدرها! نیز شفافیت در رأی نماینده مجلس را- آنجا که پای آبرو و امنیتش در میان باشد- ناسزاوار است؛ لیک در شعارهای قبل از انتخابات؛ و نه در کرسیِ تثبیتشدهی پس از انتخاب!
ایّهاالمسئولون! المُحِسّون المکلّفون بانواع التّکالیف قبل الجلوس و النّاسین بعد القعود!؛ شما را سوگند به عقل و شعور مردمانی که آنان را نمایندگی میکنید، معیارهای دوگانه و چندگانهسوزتان را به نوعی وحدت و تکمعیاری بدل کنید؛ باشد که رستگار شوید!