احتمال برکناری زودهنگام بایدن

یکشنبه، ۴ اردیبهشت ۱۴۰۱ - ۱۲:۴۹:۰۱
کدخبر:۹۵۰۷۲

یک روز در حین سخنرانی فراموش می کند چه بگوید و روز دیگری خوابش می برد و یک روز دیگر همسرش را نمی شناسد و روزی هم معاون اول سیاه پوست خود را با بانوی اول سفید پوست خود اشتباه می گیرد.

بارها هم پیش آمده که وی به دنبال افراد نامرئی می رود یا کلا مسیر خروج را فراموش می کند.

به قول یکی از دوستان 80 ساله داریم تا 80 ساله.

کاملا مشخص است که آقای جو بایدن 80 ساله بیش از حد با مریضی های مغزی و روانی مواجه است و زمانی که آقای ترامپ وی را به ناتوانی عقلی و ذهنی برای هدایت آمریکا متهم می کرد هم ظاهرا بی راهه نمی گفت و به برخی اطلاعات پزشکی استناد کرده بود که امروزه روز به روز این اطلاعات بیشتر و بیشتر ثابت می گردد.
بر اساس قانون اساسی آمریکا در صورتی که رئیس جمهوری توان جسمی برای ادامه کار خود را نداشته باشد وی برکنار می گردد و معاون اول او مسئولیت را عهده دار می گردد.
و به استناد گفته برخی محافل سیاسی ودوستان رسانه ای که در آمریکا حضور دارند امروزه بحث برکناری هر چه سریعتر بایدن حتی در حزب دمکرات هم شدت گرفته و مشکل اصلی دمکرات ها بیشتر در این است که خانم کامیلا هاریس معاون اول آقای جو بایدن از سابقه سیاسی کافی برای اداره امور کشوری برخوردار نمی باشد و همچنین وی سیاه پوست است و اینکه در دو دوره متوالی قدرت توسط دمکرات ها به سیاه پوستان داده شود ممکن است از نظر انتخاباتی وجهه خوبی برای آنها نداشته باشد.
به گفته این محافل تقریبا همه دمکرات ها متفق القول هستند که سیاست های بین المللی بایدن چه در زمینه بحث اروپا که ادامه تفکر ها و دکترین های زمان جنگ سرد است و بایدن هنوز نتوانسته خود را با شرایط نوین جهانی بروز رسانی کند، یا سیاست های بایدن نسبت به شرق آسیا که می تواند سیستم اقتصاد بین المللی را به هم بریزد یا ضعف وی در تصمیم گیری درباره مسایلی مانند مساله برجام و یا خروج آمریکا از عراق و سوریه یا خروج آماتور آمریکا از افغانستان ویا مشکلات شخصی روابط وی با برخی متحدین بالقوه آمریکا مانند اسرائیل و عربستان سعودی، در نهایت می تواند موجب ضربه زدن به سیاست کلی دمکرات ها در آمریکا گردد و هرچه زودتر باید فکری به حال این جریان نمود.
آنها باور دارند بایدن بر اساس همان تفکر های فسیل شده قدیمی هنوز به دنبال کسب رضایت کارتل های بزرگ اقتصادی و لابی های آنها می باشد و به همین دلیل هرکاری که بتواند انجام می دهد که جنگ و خونریزی در اوکراین ادامه یابد و همچنین ممکن است بخواهد دیگر کشورهای اروپایی را درگیر جنگ کند.
بر اساس این تفکر هر چه قدر شدت جنگ در اروپا بیشتر باشد و کشورهای اروپایی بیشتری نابود شوند، منافع بیشتری برای آمریکا تامین می گردد چرا که هم رقبای اقتصادی آمریکا در سطح بین المللی کمتر می شود و هم اینکه آمریکایی ها سلاح بیشتر می فروشند وهم اینکه نفت گران تری به اروپا صادر می کنند همچنین اروپایی ها روز به روز بیشتر به آمریکا وابسته می شوند و بسیاری از ترس بی ثباتی و ناامنی در اروپا سرمایه های خود را به جاهای دورتر منتقل خواهند کرد.
در واقع دلیل همراهی کانادا و استرالیا با آمریکا در این راستا هم این است که رهبران این دو کشور امیدوار هستند در کنار آمریکا سهمی از این سرمایه ها داشته باشند.
انگلیس هم که تکلیف اش روشن است، پس از خروج از اتحادیه اروپا نخست وزیر اش دعا می کند که هرچه زودتر کل اتحادیه اروپا از هم بپاشد و اروپا نابود شود وامیدوار است با همراهی با آمریکا تکه هایی از نان های باقیمانده ته ظرف آمریکایی ها نصیب انگلیس شود.
بر اساس این سیاست و یا دیدگاه بایدن اعضای ناتو مجبور می باشند همه تسلیحات بنجل خود را به اوکراینی ها بدهند و بالطبع روسیه هم این تسلیحات را نابود خواهد کرد و بعد اینها همه نیاز به تسلیحات جدید خواهند داشت و در آنجا آمریکا همه را وادار خواهد کرد که تسلیحات آمریکایی بخرند و طبیعتا خرید این تسلیحات موجب رونق گرفتن اقتصاد آمریکا می گردد چرا که کارخانه های تسلیحاتی و دفاعی به یک زنجیره بزرگ تولیدی وابسته هستند که همه چیز نیاز دارد.
از لوازم الکترونیکی و مواد منفجره و فلزات و فولاد و... گرفته تا حتی پوشاک و مواد اولیه غذایی که به عنوان لژستیک نیروها نیاز است.
طبیعتا وقتی که همه جای جهان همه درگیر جنگ باشند، کارخانه ها در آمریکا فعال خواهند بود.
نمی توان انکار کرد اصلی قدرت گرفتن اقتصادی آمریکا هم همین سیاست در زمان جنگ های جهانی اول و دوم بود.
در آن زمان هم اروپایی ها با هم درگیر شدند و کل جهان در آتش می سوخت ولی آمریکا آنطرف آب در حال تولید کالای مورد نیاز در جنگ بود و همه کشورهای اروپایی هرچه سرمایه داشتند را به آمریکا منتقل کردند تا از جبهه های جنگ دور باشد.

بعد از جنگ هم همه زیر بناهای کشورهای اروپایی و بسیاری از کشورهای جهان نابود شده بودند و تنها کشوری که آماده سرمایه گذاری و بازسازی این زیربناها و بالطبع منفعت بردن بود آمریکا بود.
امروزه پس از هفتاد سال از پایان جنگ جهانی دوم دیگر بسیاری از کشورها زیر بناهای اقتصادی خود را بازسازی کرده اند و حتی دیگر نیازی به کمک آمریکا ندارند که هیچ بلکه به رقبای اقتصادی شرکت های آمریکایی تبدیل شده اند.
به استناد این تفکر همه چیز باید خراب شود تا از اول دوباره بخواهد ساخته شود وگرنه آمریکایی ها بی کار می شوند.
طبق این تفکر چند صد ملیون انسان باید کشته شود تا چند صد آمریکایی جیب هایشان پر پول تر شود.
جهان باید نابود شود تا آمریکا آباد شود.
در واقع ابقای بایدن یا عدم ابقای بایدن امروزه وابسته به اقتدار و نفوذ جریان حامی این تفکر و مخالف آن در آمریکا نیز می باشد.