ولادیمیر پوتین رئیسجمهور روسیه در اولین نطق تلویزیونی خود پس از حمله به اوکراین، خطاب به مردم روسیه گفت برای «پیشگیری از یک خطر» دست به عملیات دفاعی زده است. او یادآوری کرد که روسیه در جریان جنگ جهانی دوم «بیطرف» بود و به وعده آلمانها برای عدم حمله به روسیه اعتماد کرد و نتیجه این شد که روسیه ۲۰ میلیون نفر نیروی نظامی خود را از دست بدهد. در واقع پوتین هدفگذاری امنیتی این جنگ را ترسیم کرده است.
ما بدون شک با هر جنگی که مردم در آن کشته میشوند، مخالفیم و فرقی نمیکند این مردم شهروندان اوکراین باشند یا شهروند هر نقطه دیگر در دنیا. اما آنچه پوتین گفت یک تصویر خیالی از آنچه در سر داشت نبود؛ اتهامات او علیه اروپا و آمریکا واقعاً روی داده بود و وضع امنیتی روسیه در غرب سرزمین خود به هم ریخته بود و تهدید آمریکا علیه یکپارچگی روسیه واقعیت دارد؛ کما اینکه در سند راهبردی ۲۵ ساله آمریکا- یعنی سند امنیتی سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۵ - با صراحت از فروپاشی فدراسیون روسیه سخن به میان آمده است. با این وصف اگر پوتین از بازدارندگی سخن میگوید و یا اگر از پیشگیری از یک خطر امنیتی جدی با مردمش صحبت میکند، اسناد آن وجود دارد.
از این منظر تحولات اوکراین را طبعاً نمیتوان «آغاز تهاجمی شدن روسیه» نام نهاد یا آنطور که بعضی تصور کردهاند، بحران اوکراین آغاز دوران جدیدی در نظام بینالملل نیست و این تقسیم تاریخ به پیش و پس از حمله نظامی به اوکراین نیست؛ اما البته میتواند باشد و این وابسته به اقدامات دیگران در این صحنه است.
اگر اروپا و آمریکا بخواهند این بحران را نقطه آغاز تنشهای بزرگ امنیتی قرار دهند، آنگاه میتوان از معارضه نظامی قدرتهای هستهای، به عنوان «دوره جدید» یاد کرد. ما هم البته میتوانیم در این صحنه، نقشی آسیامحورانه ایفا کرده و قاره کهن خود را یک قدم دیگر به سمت ایفای نقش اول بینالمللی حرکت دهیم.