شرق: «مرا گفتند که اگر محراب این مسجد را نقش کنی صد من خرما به تو دهیم و صد من خرما هم نزدیک آنجا بود، چه تا من آنجا بودم از عرب لشکری به آنجا آمد و از ایشان پانصد من خرما خواست قبول نکردند و جنگ کردند. ده تن از اهل حصار کشته شد و هزار نخل بریدند و ایشان ده من خرما ندادند»؛ بخشی از سفرنامه ناصرخسرو است که اهمیت خرما نزد عرب را نشان میدهد که برای 500 من خرما جنگ میکنند.
جز این تشبیه لب یار به رطب در ادبیات کلاسیک ایران تشبیهی است رایج؛ نظامی در منظومه خسرو و شیرین هنگام توصیف «سیهچشمی چو آب زندگانی» لب او را به شیرینی از رطب بالاتر میگذارد و اهمیت خرما را دوچندان میکند. اما خرمای ادبا به کنار، خبر فروش و صادرات نخلهای ایران به قطر و روند قطع بیرویه آن در استان بوشهر مدتی است که در رسانههای کشور و فضای مجازی بازتاب فراوان داشته است و گرچه بیش از 10 روز از انتشار رسمی خبر آن میگذرد، هنوز تب آن فروکش نکرده و حساسیت جامعه را برانگیخته است.
انتشار فیلمهایی در فضای مجازی که بارگیری نخلها را نشان میداد، غائله به پا کرد و شبکه استانی بوشهر با انتشار گزارشی تصویری به ماجرا دامن زد. در این فیلم کشاورزی به خبرنگار میگوید 20 نفر از نخلهایش را به علت بیآبی فروخته است و اگر میشد همه را میفروخت. درباره قیمت هم با لحنی که انگار یعنی مفت، میگوید یک میلیون و نیم. اظهارات ضدونقیض مسئولان دراینباره سبب ابهام در این زمینه شد. ماجرا از روز 17 آبان به رسانههای رسمی رسید. در این روز گزارشهایی منتشر شد که در آن مسئولان محلی فروش نخل به قطر را تأیید کردند؛ اما یکی میگفت فروش این نخلها سرخود بوده است و دیگری میگفت کلا یک نفر 18 نخل خود را فروخته آن هم به این دلیل که مثمر نبودند. مسئول دیگری گفت امسال بهدلیل خشکسالی و نزدیکی برگزاری جامجهانی این روند بالا گرفته است و بیش از سه هزار نخل تاکنون قطع شده و به قطر رفته و این به دلیل شمار زیاد مجوزهایی است که جهاد کشاورزی صادر میکند.
باز حرف از این شد که کشت صنعتی گوجهفرنگی و تنباکو سبب خشکسالی و ضربهخوردن به نخلها شده و ریشه ماجرا را باید در این مسئله جستوجو کرد. هرچه پیشتر رفت، ابهام موضوع افزایش پیدا کرد و تا همین امروز نیز مطالبی با عنوان «جزئیاتی تازه از...» منتشر میشود. این شد که با وجود انبوه مطالب منتشرشده در این مدت ناگزیر از بررسی موضوع شدیم. نخست با یکی از بومیهای بوشهر تماس گرفتیم تا درباره نخل و نخلستان بگوید.
برای کندن نخل غیرمثمر اول قربانی میکنیم
عارف از بومیها درباره نخل و نقش آن در زندگی منطقه میگوید افراد محلی بهویژه در روستاها بسیار به نخلهایشان حساساند. یک درخت نخل پنج سال طول میکشد تا ثمر بدهد. ثمرات آن هم معیشت مردم را تأمین میکند. هر درختی اگر بین 7 تا 10 تا شاخه داشته باشد خرمای یک سال یک خانواده را تأمین میکند. حالا حساب کن کسی که نخلستان دارد روی درآمد آن حساب میکند. حتی نخلی که دیگر مثمر نیست بدنه آن برای حصیربافی و جاروساختن استفاده میشود که اشتغال عمده زنان روستایی همین است. کلا به نخل بسیار احترام میگذارند چون با زندگیشان عجین شده است.
وقتی هم میخواهند نخلی را ببرند حتما گوسفند ذبح میکنند. میپرسم چه درختهایی را میبرند؟ درختهایی که به دلیل عمر بالا بسیار بلند شدهاند و نمیتوان محصول آنها را برداشت کرد و بعضا 30 تا 35 متر بلندی دارند. مثلا مادربزرگ من چنین نخلی در حیاط خانهاش داشت و برای بریدن آن به اصطلاح خون ریختند. میپرسم نخلهایی که گفته میشود به قطر میروند از این جنس بود؟ عارف میگوید دقیقا نمیداند اما نخلهایی که در فیلمها دیده نهایتا 10 سال داشتهاند، سبز بودند و کوتاهقامت. اما نخلهای تزئینی عمدتا نر هستند که گرچه خرما میدهند اما محصولشان بسیار ریز است. تشخیص نر و مادگی برای من ممکن نیست و قدیمیها مثلا پدر من میتوانند آنها را از هم تمییز بدهند. اما در نهایت نخل چیزی نیست که بومی اینجا به این راحتی راضی به بریدن آن بشود.
جوری رفتار میکنید انگار دکل نفت گم شده!
با «علیمحمد صمیمی» نایبرئیس انجمن خرمای ایران تماس گرفتیم. آقای صمیمی پیش از این درباره موضوع در مصاحبه با یک وبسایت خبری گفته بود «اینکه برخی میگویند نخلها بهدلیل افزایش مصرف آب و خشکسالی به کشورهای دیگر صادر یا قاچاق میشود، بهانه است. درخت نخل بهدلیل ارزشمندبودن محصولش اخیرا گران شده و همین مسئله باعث جذابشدن صادرات یا قاچاق این درخت شده است... در جنوب کشور هزینههای زیادی برای بیابانزدایی شکل گرفت اما حالا جهاد کشاورزی با مجوز بیرویه قطع نخلها، محیط زیست را تخریب میکند و باعث افزایش بیابانها میشود».
خیلی تمایلی به سخنگفتن ندارد و میگوید مجموعهای از شرایط و قوانین هست که برایتان میفرستم همان را استفاده کنید. با وجود این برای روشنشدن موضوع برخلاف میل اولیه چند کلمهای با ما حرف میزند. میگوید برای صادرات قوانین مشخصی وجود دارد که باید رعایت شود و کسی نمیتواند خلاف آن عمل کند. میپرسم پس چرا این خبر اینقدر داغ شده؟ این مقام صنفی معتقد است کسانی میخواستند به هر دلیلی از این موج خبری منتفع شوند، وگرنه این نخلها در منطقهای بریده شدهاند که درختانش از حیز انتفاع افتاده بودند. ما درختهایی را که دیگر مثمر نباشند و باید جایگزین شوند، برای صادرات میگذاریم و همین هم باید اجازه صادرات بگیرد و مراحل اداری را طی کند. چیز غریبی هم نیست و ما از سال 97 تا الان دوهزارو 900 نفر نخل صادر کردهایم. میپرسم اعداد بالاتر از این عنوان شده و چرا از سه سال پیش این کار آغاز شده است؟ پاسخ صمیمی این است که اعداد دقیق نیست و این کار هم مربوط به سه سال نیست، 40 سال است ما این کار را انجام میدهیم ولی قواعد دارد و سرخود نیست. میپرسم اما مالکیت نخل که شخصی است؟ بله. مثل باغ است. درخت باغ شما مال کیست؟ به حرف خودش ارجاع میدهم که مجوز بیرویه وزارت جهاد را مطرح کرده بود.
به شدت انکار میکند و میگوید من با خانمی که این را نوشته بود برخورد کردم. اصلا نمیدانم خبرنویسی قانون ندارد؟ وجبی حساب میکنند؟ که ریشه دلخوری او و امتناع اولیه از مصاحبه را مشخص میکند. میگوید شما الان «شرق» کار میکنی، ما از زمان روزنامه سلام با مطبوعات سروکله زدهایم و اشاره طنزآمیزی به یکی از دستاندرکاران روزنامه سلام میکند. میگوید مطالبی که به نقل از او منتشر شده درست نیست: «مصاحبه من دقیقا بعد از جلسه با معاون وزارت بود. من فقط گفتم حتی همین نخلهایی که مثمر نیستند به دلایل محیطزیستی نباید کنده شوند». سؤال میکنم که شایع است عدهای سرخود این کار را کردهاند؛ درست است؟ پاسخ میدهد درخت خیابان ولیعصر که نیست ملک شخصی است. خود شما در تهران هزاران درخت را غیرقانونی انداختند، کاری کردید؟ و با لحنی کنایی میگوید درست است ما بچه شهرستانیم ولی این مسائل را از بریم. اصلا روایت رسانهها درست نیست.
همان درخت شخصی درخواستش میرود جهاد استان، بعد میرود تهران. میآیند بازدید میکنند، بیحساب که نیست. سؤال ما همچنان همان است: پس انگیزه و نیز منشأ خبر کجاست؟ صمیمی میگوید شاید خبرنگار میخواهد بازار خبرش را داغ کند یا نمیدانم هدف دیگری دارد. چرا توسعه را نمیبینند و چسبیدهاند به نخلهای غیرمثمری که اختلال ژنتیک داشتهاند؟ جوری برخورد کردند که گویی دکل نفت گم شده! دو ماه است یک تاجر برای صادرات هزارو 200 نفر نخل به من رجوع کرده و اجازه هم نگرفته و درخواستش معلق شده است. درباره کشت صنعتی گوجه و تنباکو که میگویند باعث خشکی نخلها شده آقای صمیمی به خنده میگوید رواج پیدا کرده؟ تنباکو اصلا مال بوشهر است. اسم برازجان همه را یاد تنباکو میاندازد –و البته یک ترانه عامیانه- سالهای سال است ما تولید گوجه فصلی داریم. خیلی از خبرنگارها دلخوریم، این چه نحو پوشش مطلب است؟ میپرسم میدانید منشأ خبر کجاست؟ که در نهایت جواب میدهد و نام یک رسانه محلی را میآورد.
مسئول نخل کشورم؛ اینها جنجال است
برای اینکه تخصصیترین نظر کارشناسی را بگیریم، با «احمد مستعان»، رئیس پژوهشکده خرما و میوههای گرمسری صحبت کردیم. آقای مستعان درباره جنجالیشدن موضوع آن را رفتار طبیعی شبکههای اجتماعی میداند که موضوعات را سریع داغ و احساسی میکنند که بعضا بحق هم هست اما مسائل را با هم خلط میکنند. باید بدانید که این کار کاملا اقتصادی است و اصلا بحث محیط زیست و منابع طبیعی در آن دخالت ندارد.
مثل اینکه کشاورزی بخواهد به جای سیب که برایش صرفه ندارد، میوه دیگری بکارد که میصرفد. تصمیم شخصی است و کسی نمیتواند بگوید چرا. میپرسم الان نخلکاشتن اقتصادی نیست؟ نه. ببینید دو موضوع هست که باید تفکیک شوند؛ یکی جنبه اقتصادی که توضیح دادم. مثلا نخلی که اینقدر بلند شده که دیگر برداشت نمیشود کرد، ماندنش چه فایدهای دارد؟ یک زمانی هست که محیط دچار تغییر میشود، مثلا کمآبی است و مربوط به محیط زیست میشود که در این مورد نیست.
کسانی که از آتش دورند این مسائل را خلط میکنند. باغدار باید پول دربیاورد. باغدار بیپول که نمیخواهیم! اما بُعد دیگر حاکمیتی است. سربسته بگویم چیزی را که باارزش باشد، ما صادر نمیکنیم. خیالتان را راحت کنم اگر نخلی سودده باشد باغدار اجازه نمیدهد نزدیک نخلش بروید! در بعد حاکمیتی هم ما ارقامی داریم که به ما میگوید چه کاری استفاده دارد. امسال بعد از گذراندن هزار خان یک رقم کوچکی نخل صادر شد. صادر نمیشد مگر از حیز انتفاع افتاده باشد.
این برخوردهایی که شد احساسی است. یک نفر عکسی، فیلمی منتشر میکند و ناگهان میگویند 30 هزار نخل به تاراج رفت! من تخصص نخل دارم و مسئول آن در کشور هستم. سرجمع نخلهایی که صادر شده اصلا قابل ملاحظه نیست و آن هم با تعهدگرفتن برای جایگزینی انجام شده است. اصلا مگر کسی نخل میخرد که ببرد از آن خرما تولید کند؟ برای فضای سبز است. بعد از جامجهانی دیگر مشتری نخل وجود ندارد اصلا و این هم فرصتی بود برای کمی درآمدزایی که متأسفانه گرفتار جنجال و بیرحمی شبکههای اجتماعی شد.