مدیرعامل سازمان مدیریت پسماند از درآمد ماهانه 30 میلیون تومانی مافیای زباله به ازای هر زبالهگرد خبر داد. او گفت که با اجرای طرح جدید، شمار زبالهگردهای تهران از ۶ هزار به یکهزار کاهش یافته و مراکز بازیافت بسته شدهاند.
به گفته مدیرعامل سازمان مدیریت پسماند تهران، آمارها نشان میدهد تا پیش از اجرای قراردادهای جدید واگذاری جمعآوری زباله به پیمانکاران، شهر تهران حدود ۶ هزار زبالهگرد داشته که در حال حاضر به حدود یکهزار زبالهگرد کاهش یافته است.
رضا محمدی در یک نشست خبری در رابطه با موضوع تفکیک زباله از مخازن زباله گفت: «این اقدام جرم است و گاراژهایی که خرید و فروش زباله میکنند با آنها برخورد میشود و برای این موضوع دستور قضایی اخذ کردیم و تاکنون ۸۰ گاراژ پلمب شده است.»
او افزود، خودروهایی که نسبت به جمعآوری و انتقال این زبالهها اقدام میکنند از طریق همکارانمان مستقر در بزرگراهها رصد و نهایتا با همکاری پلیس راهور توقیف میشوند. بیتردید امروز زبالهگردها کاهش پیدا کردهاند.
به گفته این مقام مسئول شهرداری تهران، مافیای زباله به ازای یک زبالهگرد ماهانه ۳۰ میلیون تومان درآمد کسب میکرد.
زبالهگردی در ابتدا با هدف پیدا کردن اشیای قابل استفاده یا جمعآوری تهمانده مواد غذایی در دامداریها از میان زبالهها رواج پیدا کرد. اما بعدها با اجرای طرحهای بازیافت به شدت گسترش یافت؛ شغل تعریفنشدهای که از یک سو دامن سلامت بخش قابل توجهی از کودکان و بزرگسالان شهرهای بزرگ ایران را گرفته، اما از سوی دیگر این تنها منبع درآمد بخشی از خانوادههای تنگدست است.
به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی "شهر"، مسئول روابط عمومی شهرداری منطقه ۱۲ تهران میگوید: «یکی از مشکلات و معضلات امروزه در مدیریت شهری، وجود افراد کتفی کولیها و زبالهگردها در شهر بوده که در طی شبها و گاهی حتی در طول روز مشغول جمعآوری و پاره کردن کیسههای زباله و جمعآوری آنها هستند؛ این افراد گاهی به صورت گونی بر دوش و گاهی به همراه چرخ دستیها در جستجوی زباله هستند.»
فرزاد هنرور میافزاید: «این افراد با جستوجو در زبالهها، اقلام مورد نیاز خود را از مخازن جدا کرده و پس از پر شدن کیسههایی که بر روی کتف یا چرخ دستیهای آنها قرار دارد، با مراجعه به مراکز غیرمجاز جمعآوری ضایعات آنها را به فروش رسانده تا هزینه زندگی خود و خانوادهشان را تأمین کنند.»
نمونههایی از زندگی زبالهگردها
روزنامه اعتماد در گزارشی به سراغ زبالهگردها رفته و از وضعیت اسفبار و درآمد هر شب تلاش آنها جویا شده است.
این گزارش مینویسد، حمید یکی از دهها مردی است که این روزها با جمع کردن زبالههای قابل فروش از سطلهای پسماند کنار خیابان، خرج خانوادهشان را درمیآورند.
حمید فرزند تربتجام است و ۱۰ سال قبل وقتی دو بچه داشت به تهران آمد. از بیکاری تربت فرار کرده بود و حالا باید برای نان ۶ نفر، زبالههای پایتخت را زیر و رو کند.
او باید از دورریز مردم، به دردبخورش را بقاپد، زودتر از صدها رقیب گونیکش؛ همانها که زمستان پارسال وقتی مصمم شده بود برای واگذار کردن مغازه، کنجکاو درآمدشان شد و یادش دادند که هر رقم زباله قیمت خودش را دارد و اگر میخواهد سرش کلاه نرود باید حوصله کند و هر چه از داخل کیسههای زباله پیدا میکند، به تفکیک فلزی و غیرفلزی جدا کند وگرنه یکسره بریزد داخل گونی و درهم از قرار کیلویی ۳ هزار و ۴ هزار بفروشد.
این زبالهگرد حساب میکند که با پول بنزین و جریمه دوربینهای راهنمایی رانندگی و خرج ماشین و رِند بازیهای سیروس گاراژدار که وزن زبالهها را به نفع جیب خودش رُند میکند و خفتگیری گاه و بیگاه زبالهدزدها، درآمد خالص هر شب، ۲۰۰ تا ۲۲۰ هزار تومان است؛ رقمی برای گذران فقیرانه شکم یک خانواده ۷ نفره و نه بیشتر.
حمید میگوید: «امسال کلاس زبان دختر و پسرم رو قطع کردم. روی میز صبحونه ما همیشه ۶ رقم مربا و کره و خامه و تخممرغ و دو، سه جور نون بود. حالا فقط نون لواش و پنیر و چای سر سفره است. قبلا هفتهای ۳ تا مرغ میگرفتم، الان هر دو، سه هفته یکبار، یه دونه مرغ میخرم و بیشتر وقتا، غذای حاضری و ساده میخوریم. برنج و گوشت که گرونه و خیلی وقته نخریدم. بیشتر با نون خودمونو سیر میکنیم.»
شب و روز این ۴ ماه، بدترین خاطره ۴۵ سال عمر حمید است؛ پر از لحظههای ناتوانی از چشم در چشم شدن با بچه و همسر و پدر و خواهر، پر از هولِ هجوم طلبکارها، پر از ترسِ تصادف و دزدیده شدن پرایدی که هنوز از نزول قسطهایش ۲۰ ماه باقی مانده، پر از نگرانی بدتر شدن روزگار از همینی که هست: «نمیدونم تا چند وقت میتونم به این وضع ادامه بدم. تا زندهام یادم نمیره این شبا رو.»
معصوم، یکی دیگر از زبالهگردها، تعریف میکند که این ۵ ماه و ۶ ماه، زیاد دیده ماشین شخصی و آدمهای "معتبر" که زباله بازیافتی بار ماشینشان کردهاند و آوردهاند برای فروش.
گزارش میافزاید، یکی از بچه افغانیها که گونیهای غولپیکر را به سوی گاراژ تحویل زباله هل میداد تا ردیف و نظم سِرهها از ناسرهها به هم نخورد، همانطور که مثل ستون خودش را چسباند به دیواره گونی که قدش بلندتر از قامت خودش بود و گونی را روی آسفالت سوخته از شیرابه، به خط میکرد گفت: «خرج ۱۱ نفر خانواده من از همین زباله در میاد. ۶ تا آبجی دارم، دو تا داداش، مادر و پدر.»
اگرچه مدیرعامل سازمان مدیریت پسماند تهران میگوید، حدود ۱۰۰ زبالهگرد به عنوان پاکبان استخدام شدهاند، اما تکلیف هزاران زبالهگرد دیگر در کلانشهر تهران مشخص نیست.