ساکن کدام منطقه یا محله تهران هستید؟ نارمک؟ انقلاب؟ تجریش یا نیاوران؟ شاید هم افسریه، شهرری و یا جنتآباد و چیتگر؟ فرقی نمیکند، شمالنشین باشید یا جنوبنشین. غرب و شرق و مرکز هم وقتی در تهران ساکنید، شما را شهروند یک شهر دیگر معرفی نمیکند.
یکسال یا حتی 30 سال، در یک واحد آپارتمان 30 متری و یا در پنتهاوسهای 600 متری هم قرار نیست، محل زندگیتان را به زور در لیست شهرکهای اقماری و یا شهرهای دورافتاده ناکجاآباد، جا بزند. همین که قبض آب و برق و گازتان «تهران» را محل سکونتتان معرفی کرده باشد، شما یک «پایتختنشین» هستید! شاید بپرسید مزایای این پایتختنشینی چیست؟ در اینصورت حق شما به عنوان یک شهروند در کمبرخوردارترین محله تهران به اندازه شهروند دیگری است که در یک برج لوکس شمال شهر پایتخت، منظره خانهاش را به چنارهای قد کشیده خیابان ولیعصر باز میشود.
حالا کمی به دور و برتان با دقتتر نگاه کنید. آیا تهرانی که شما این روزها میشناسید، مثل همان تهرانی است که از شما بهتران روزانه در آن تردد میکنند؟ پاسخ این سؤال را از زبان خانم کریمی بشنوید. ساکن 45 ساله محله تهرانسر. «از تهران برای ما یک صدای هواپیما مانده و دودی که از ترافیک و آلودگیاش به حلقمان وارد میشود. 30 سال است که میگوییم برای این صدا فکری بکنید. گوششان بدهکار نیست. هربار وعده و وعید میدهند و روز بعد یادشان میرود. ما ماندهایم و این صدای گوشخراش که حتی نیمههای شب هم نمیگذارد آرامش داشته باشیم.»
این سؤال را از ساکن دیگر منطقه 21 تهران در بولوار لاله هم پرسیدیم. جوابش منفی است. میگوید: «وقتی دغدغه و نگرانیات پیدا کردن مدرسه برای فرزندت باشد و وقتی در یک کلاس به زور 30 دانشآموز را جا میدهند، چطور میتوانیم بگوییم سرانهها عادلانه است. همین حملونقل را ببینید. 30 سال است حتی یک اتوبوس نو به این منطقه ندادهاند. جای دور هم نمیخواهد بروید، همین شهرک بیمه نزدیک ما، همه اتوبوسهایش نو و کولردار است. خب با چه حسابی یک منطقه را نونوار میکنند منطقه دیگر بیامکانات است؟ مترو که نداریم. ایستگاه تاکسی هم نیست. مگر تاکسی گذری پیدا کنید. فقط زورشان میرسد کرایه خانهها را بالا میبرند.»
سرانه آموزشی البته دغدغه ساکنان مناطق دیگر هم هست. خیلی از خانوادهها از روی اختیار همه تلاششان را میکنند تا فرزندشان در مدارس معروف ثبتنام شوند. همین جابهجاییها کار دست خانوادهها داده و با وجود ممنوعیت، آنها را به هر ترفندی متوسل کرده تا از این وضعیت نجات پیدا کنند، اما فقر سرانه آموزشی موجب شده تا خیلیها به اجبار دست به دامان مناطق دیگر شوند. نمونه آنهم منطقه 22 که حالا ساکنینش برای پیدا کردن یک مدرسه به مناطق دیگر مثل 5 و 2 پناه میبرند. علت هم روشن است، گزارشهای رسمی نشان میدهد که در حال حاضر سرانه فضای آموزشی در کشور بهطور میانگین ۵.۲۲ متر مربع است که همچنان با استاندارد ۸.۴ متر مربعی فاصله زیادی دارد. جالب اینکه سرانه فضای آموزشی در استان تهران ۴.۲ و در شهر تهران 3.6 متر مربع است و این شهر در لیست 10 استان کمبرخوردار در کنار سیستان و بلوچستان در سه رتبه آخر این لیست قرار گرفته است. این کمبود البته در مناطقی از تهران فاجعهبارتر است. مثلاً در برخی مناطق مرکزی مثل 11 و 12 کمتر از دو متر و در منطقه 21 زیر 4 متراعلام میشود! و یا در منطقه 22، اگر فکری به حال آن نشود، مدارس منطقه 5 که دوشیفته شدهاند، دیگر نمیتوانند جوابگوی جمعیت دانشآموزی مازاد باشند.
ناصر قفلی، رئیس جامعه خیرین مدرسهساز کشور چندی پیش گفته بود که اگر برای منطقه 22 کاری انجام نشود، 100 هزار دانشآموز در سالهای آینده از فضاهای آموزشی محروم میمانند. حالا شما این آمار و ارقامها را با مناطق دیگر مقایسه کنید. ردپای این بیعدالتی البته فقط به سرانه فضای آموزشی محدود نمیشود. خدمات هفتگانه شهری شامل فضای آموزشی، بهداشتی، ورزشی، فرهنگی، انتظامی، امنیتی و حتی تأسیسات و تجهیزات شهری است. تهراننشینها حالا در دسترسی به فضای سبز شهری هم با یک نابرابری توزیعی مواجهند. بهطوری که ساکنان 6 منطقه تهران یعنی 7، 10، 11، 17، 8 و 12 کمتر از 10 متر مربع فضای سبز دارند. این درحالی است که سرانه فضای سبز در تهران با عدد 16.49 بالاتر از سطح استانداردها که 15 متر است، اعلام میشود. سرانه متعارف کشوری حالا بین 7 تا 12 متر مربع است. البته اگر بخواهیم این عدد بالا را با شاخصهای سازمان ملل متحد که 20 تا 25 متر تعیین کرده، مقایسه کنیم، ما بازهم با کمبود مواجهیم، اما مسأله این است که در توزیع همین میزان هم ساکنان یک منطقه با منطقه دیگر برابر نیستند. مثلاً منطقه 22 که دچار فقر فضای آموزشی است، در فضای سبز با عدد 62 متر مربع از سایر مناطق جلوتر است و البته منطقه 10 با عدد 2.64 در رتبه آخر قرار دارد. در شرایطی که مهمترین فاکتور تعیین محل سکونت برای اغلب ما، هزینه خرید و اجاره واحد مسکونی است، پس دور از ذهن است که بخواهیم شهروندان را تشویق به خرید یا اجاره خانههایی کنیم که در دسترسپذیری به سرانهها وضعیت بهتری دارند! خیلیهایمان البته ممکن است از سرانهها سردرنیاوریم، اما همین که برای دسترسی به یک بوستان باید نزدیک به 2 ساعت در ترافیک کلافهکننده، زمانمان را هدر بدهیم، یعنی شرایط ما با دیگران برابر نیست! آقای مجتهدی ساکن محله امیرآباد شمالی است. او از وضعیت عجیب و غریب رشد فروشگاههای زنجیرهای و داروخانهها و باشگاههای ورزشی و رستورانها گلایه دارد.
مجتهدی میگوید: «سرانه کم نیست. اما چه سرانهای؟ سرانه هزینه کردن! هرجا که لازم باشد شما پول بدهید امکانات برایتان فراهم است. اما نه باشگاه ارزانقیمتی و نه استخر و نه سینما و تفرجگاهی که قیمت مناسب داشته باشد وجود ندارد. سرتان را میچرخانید، دهها سوپرمارکت و فروشگاه مواد غذایی احاطهتان کرده است، اما یک درمانگاه تروتمیز دولتی پیدا نمیکنید. مدارس و مهدکودکها هم همه غیرانتفاعی شدهاند. از آنطرف کلینیکها هم همه خصوصی و زیبایی هستند. حتی یک پارک از این خیابان به آن خیابان هم یکسان برنامهریزی نشده. شما این طرف خیابان نوزدهم را ببینید، با یک خیابان آن طرفتر مقایسه کنید. معلوم نیست با چه حساب و کتابی این سمت 2 پارک محلهای دارد، آن طرف هیچ فضای سبزی نیست!» توزیع پراکنده و غیر عادلانه حملونقل عمومی داد خیلیها را درآورده است. خانم اشتری که ساکن میدان گلها در میدان فاطمی است، میگوید: «همه اتوبوسها قرضی است و از مناطق دیگر به اینجا میآورند. یعنی یک اتوبوس درست و حسابی وجود ندارد. تاکسی هم که بخواهید بگیرید، کسی سوارتان نمیکند. خب مسیر پیاده هم که وجود ندارد. اگر خودروی شخصی نداشته باشید به خودتان لعن و نفرین میفرستید.»
این مسأله در مناطقی که بافت تجاری دارند به مراتب پیچیدهتر است. خانم مقیسه ساکن محله خدامی در نزدیکی میدان ونک است. خودش میگوید که اینجا یکی از گرانترین مناطق تهران شناخته میشود، اما شما ببینید دسترسی به تاکسی و اتوبوس جز در میدان ونک جای دیگری امکانپذیر نیست. او میگوید: «جای پارک امانمان را بریده. شلوغی و ازدحام شرکتها باعث شده هیچوقت آرامش نداشته باشیم. مدام بهخاطر جای پارک با مردم درگیریم.» آقای بوذری، یکی از ساکنان منطقه 22 تهران هم از کمبود پاسگاه نیروی انتظامی گلایه دارد. او که ساکن مرواریدشهر است میگوید: «خیلیها از کمبود مدرسه ناله میکنند، درحالی که ما کمبودهای زیادی داریم.» استانداردهای سرانههای خدمات شهری در طرح جامع تهران مشخص است. هرجا که قرار است ساختوسازی هم بشود، باید سرانهها متناسب با آن تأمین شده باشد. حتی شورای عالی معماری و شهرسازی هم متناسب با جمعیت، سرانه تعریف کرده است. اما ظاهراً کسی گوشش به این حرفها بدهکار نیست. هرجا زمین باشد میسازند و جایی هم که باید طبق طرحهای شهری زمین تأمین شود، از زیر بار آن شانه خالی میکنند! نتیجه میشود یک شهر بیقواره که ابتدا و انتهایش باهم در تناسب نیست. یک طرف زیاد دارد و طرف دیگر کم! حمیده امینی فرد/ ایران