امتیاز ویژه دلار آمریکا که آن را به عنوان ارز بیرقیبی برای ذخایر جهانی بدل کرده، دوباره مورد حمله قرار گرفته است. سران اقتصادهای نوظهور در قالب گروه بریکس (BRICS) شامل برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی چند سالی است که با سخن گفتن از لزوم تلاش برای شکست امپراتوری دلار آمریکا طرفداران زیادی پیدا کردهاند. اما آنها بنا بر دلایلی که همیشه وجود داشته است، در عمل شکست خواهند خورد.
مارکوس اشورث (Marcus Ashworth) که چند سالی به عنوان مسئولِ استراتژیِ بازارِ بانکِ سرمایهگذاریِ چینی به نام هایتونگ سکیوریتیز (Haitong Securities) در لندن مشغول به کار بوده، در ادامه مطلب تازه خود برای بلومبرگ ضمن ارائه آماری که نشان میدهد، دلار آمریکا طی نیم قرن گذشته به طور تقریبی ارزش بینالمللی خود را حفظ کرده، مینویسد: «وزرای خارجه کشورهای عضو گروه بریکس هفته گذشته به همراه نمایندگانی از کشورهای دیگری مانند عربستان سعودی، امارات عربی متحده و قزاقستان در کیپ تاونِ آفریقای جنوبی گرد هم آمدند. این اقدام پیش زمینه آمادهسازیهای لازم برای برگزاری رویداد اصلی بود که قرار است با ملاقات سران کشورهای گروه بریکس در اواخر ماه اوت در ژوهانسبورگ رقم بخورد. هر چند ممکن است مکان برگزاری نشست سران برای نجات ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه، از خطر دستگیری تحت حکم دادگاه کیفری بینالمللی تغییر کند. البته چشمانداز دقیقی از این نشست نمیتوان در دست داشت که البته ماهیت طبیعی چنین نشستهایی است که بیشتر تقلایی بیهوده هستند برای سرنگونی نظم جهانی مبتنی بر قوانین وضع شده پس از پایان جنگ جهانی دوم.»
مارکوس اشورث ادامه میدهد: «پس از تهاجم روسیه به اوکراین، ۳۰۰ میلیارد دلار از ذخایر ارزی و طلای روسیه توسط ایالات متحده و اروپا مسدود شد. برخورد غرب با روسیه این احتمال را افزایش داد که داراییهای خارجی کشورهایی که بر خلاف منافع غرب عمل میکنند، بهطور مشابه مسدود شود. افزایش این احتمال به این دلیل بود که تحریمهای غرب علیه دولتهای بدکاره طی سالهای اخیر به صورت قارچ گونهای رشد کرده است.»
این تحلیلگر اقتصادی تصریح میکند: «دولت ایالات متحده نمیتواند پیامدهای اقدامات تلافیجویانه خود علیه پوتین را نادیده بگیرد. در عین حال، منافع شخصی روشنگرانه (Enlightened self-interest) نشان میدهد که باید شفافیت بیشتری در مورد آنچه که در آینده انجام خواهد داد و انجام نخواهد داد، داشته باشد.»
او میافزاید: «مسخره اینجاست که فریادهای دلارزدایی درست زمانی که ایالات متحده مشغول حل اختلافات موجود بر سر سقف بدهیهای دولت است، به اوج خود میرسد. اما با وجود این که به نظر میرسد این گروه [بریکس] با دارا بودن ۴۲ درصد از جمعیت جهان، تأثیرگذاری بالایی داشته باشد، تنها ۲۳ درصد از کل تولید جهانی و تنها ۱۸ درصد از تجارت را در اختیار دارد. بر اساس گزارش انجمن معاملات مالی بین بانکی در سراسر جهان، دلار آمریکا همچنان برای انجام ۴۲ درصد از معاملات ارزی استفاده میشود. سهم یورو هم ۳۲ درصد است که در خارج از اروپا و بخشهایی از شمال آفریقا چنین سهمی ندارد. یوان چین حدود ۲ درصد سهم دارد، زیرا استفاده خارجی از آن حتی در آسیا یا خارج از امور مالی مرتبط با تجارت، گسترش قابل توجهی ندارد.»
مارکوس اشورث تاکید میکند: «عنصر تعیین کننده برای کسب عنوان «ارز ذخیره» از سوی دلار آمریکا آن است که این ارز دومین ارز پر استفاده برای معاملات داخلی است. دلار تقریباً پس از واحد پول هر کشور، پرکاربردترین ابزار مبادله در سراسر جهان است. حتی گاهی اوقات در این زمینه از ارزهای داخلی نیز پیشی میگیرد. تقریباً همه کالاها از جمله نفت و طلا به دلار معامله میشوند. حتی ارزهای دیجیتال تقریباً منحصراً با دلار آمریکا ارزشگذاری میشوند. آنچه برای یک ارز ذخیره نیز حیاتی است، استفاده از آن به عنوان ذخیره ارزش است. صندوق بینالمللی پول تخمین میزند که ۵۹ درصد از ذخایر بانک مرکزی جهانی به دلار است که سهم یورو ۲۰ درصد و یوان تنها ۵ درصد است.»
این تحلیلگر اقتصادی در ادامه مطلب خود با اشاره به انتشار اخباری مبنی بر علاقمندی ۱۹ کشور دیگر برای پیوستن به گروه بریکس و دعوت رسمی از ۱۳ کشور برای حضور در این گروه، مینویسد: « مجموعهای بزرگتر از علایق متناقض، مدیریت آن را دشوارتر میکند.» او ادامه میدهد: «ارز مشترک در دستور کار است. یکی از ایدههای روسی مطرح کردن پشتوانه طلا است. البته که جابجایی شمشهای طلا موضوع سادهای نیست. با وجود بیزاری جمعی و مشترک آنها از دسترسی گسترده دفتر کنترل دارایی های خارجی وزارت خزانهداری ایالات متحده، تفاوتهای بنیادین میان تک تک اعضا مانع از پیشرفت عملی آنها خواهد شد. همچنین، ممکن است که فعلا نفت ارزان روسیه برای کشورهای واردکننده هیدروکربن بسیار جذاب باشد، اما پایه بلندمدتی برای تجارت جهانی نیست.»
مارکوس اشورث با یادآوری سخنان رئیس بانک مرکزی آفریقای جنوبی مبنی بر لزوم تشکیل بانک مرکزی واحد برای مدیریت ارز واحدی که جایگزین دلار میشود، میافزاید: «همانند ابتکار کمربند و جاده در سراسر آسیا به سمت اروپا، تصور این که چین بر تشکیلات برآمده از بریکس تسلط نداشته باشد، غیرممکن است و شانگهای را به محتملترین مکان برای تاسیس بانک مرکزی بریکس مطرح میکند. اما بعید به نظر میرسد که هند به عنوان همسایه و رقیبی قدرتمند که اغلب گرفتار درگیریهای مرزی با چین است، به راحتی زیر بار سلطه چین بر بانک مرکزی بریکس برود. همچنین، جایگزینی واحد پولی لیبرال دموکراسی با ارزی که تحت سلطه یک دولت توتالیتر و معتقد به کنترل سرمایه است، به نتیجه نمیرسد.»
او سپس این پرسش را مطرح میکند :«وقتی سازمان کشورهای صادرکننده نفت نتوانستهاند یک ارز دارای پشتوانه نفتی ارائه کنند، یک دسته تصادفی از کشورهای پراکنده به لحاظ جغرافیایی چه شانسی دارند؟» این تحلیلگر اقتصادی ادامه میدهد: «ارز واحد تجاری آمریکای جنوبی به نام «سور» (Sur) با مشکل مواجه است، زیرا منافع کشورهای کوچکتر توسط اقتصاد بسیار بزرگتر برزیل بلعیده میشود.»
مارکوس اشورث در پایان مینویسد: «برخی از کشورهای بریکس دارای منابع غنی و بیشتر آنها از نظر منابع فقیر هستند. هیچ کدام از آنها، چه به تنهایی و چه با هم، نمیتوانند ارز جایگزینی را برای دلار خلق کنند. تسلط دلار ممکن است آزاردهنده باشد، اما هیچ جایگزینی برای آن وجود ندارد. هرچه می خواهید در برابر ماشین دلار خشمگین شوید - اما گوش او بدهکار نیست.»