فیلمبرداری که همدست سارقان شد

چهارشنبه، ۱۶ آذر ۱۴۰۱ - ۰۸:۵۹:۰۵
کدخبر:۱۰۲۸۰۲

 تصویربردار مجالس عروسی، وقتی تلفن همراه گرانقیمتش سرقت شد برای پس گرفتن گوشی خود مجبور به همکاری با سارقان شد.

به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، چند روز قبل مردی با پلیس تماس گرفت و گفت: من پیک موتوری هستم. در حال عبور از خیابان بودم که متوجه شدم دو موتورسوار گوشی یک خانم جوان را سرقت کردند حالا هم دارم سارقان را تعقیب می‌کنم.

با اعلام این خبر مأموران گشت پلیس وارد عمل شده و در حالی که پیک موتوری همچنان در حال تعقیب سارقان بود، موفق شدند دو موتورسوار سارق را دستگیر کنند.

در بازرسی بدنی از موتورسواران تعدادی گوشی سرقتی نیز کشف شد و آنها که راهی جز اعتراف نداشتند به سرقت‌های سریالی در شمال و شمال غرب تهران با همدستی دو نفر دیگر اعتراف کردند. با اعتراف مردان موتورسوار، دو همدست دیگر آنها نیز شناسایی و دستگیر شدند.

در ادامه تحقیقات متهمان مدعی شدند که گوشی‌های سرقتی را از طریق یک رابط به نام کاوه به مالخران می‌فروختند. به‌دنبال اعترافات سارقان گوشی قاپ، تحقیقات برای دستگیری مالخرها و کاوه ادامه یافت و درنهایت آنها نیز بازداشت شدند.در بازرسی از خودروی کاوه مقدار زیادی گوشی سرقتی کشف شد. با کشف وسایل سرقتی، پسر جوان به همدستی ناخواسته با سارقان اعتراف کرد. متهمان در اختیار پلیس قرار داده شده و تحقیقات برای شناسایی سایر مالباختگان ادامه دارد.

همدستی پسر عکاس با سارقان

کاوه که لیسانس عکاسی دارد و به قول خودش از بد روزگار و به اجبار با سارقان همدست شده درباره نحوه آشنایی‌اش با این باند گفت: من تحصیلکرده و خانواده‌دار هستم. سابقه کیفری ندارم، خودم کار و کاسبی آبرومندی دارم  و شغلم عکاسی و فیلمبرداری از مجالس عروسی است.

پس چطور همدست سارقان شدی؟

از بد روزگار. چند ماه قبل برای کارم مجبور شدم یک گوشی آیفون مدل بالا به صورت قسطی بخرم. اما یک روز که در خیابان مشغول صحبت با تلفن همراه بودم، ناگهان موتورسواری گوشی‌ام را سرقت کرد. دنیا برایم تیره و تار شد. علاوه بر قیمت گوشی، مدارک و عکس و فیلم‌هایی داخل گوشی‌ام بود که خیلی برایم ارزش داشت. آن روز آنقدر با تلفنم تماس گرفتم و پیام دادم که فکر کنم سارقان دلشان به حالم سوخت و وقتی التماس مرا برای برگرداندن گوشی دیدند قبول کردند که در ازای دریافت مبلغی پول، گوشی را به خودم بفروشند. من هم قبول کردم و به محل قراری که سارقان تعیین کرده بودند رفتم.

بعد چه اتفاقی افتاد؟

آنها در مقابل پس دادن گوشی پول خواستند و من که چنین مبلغی نداشتم، بازهم شروع به التماس کردم. در همین حین کارت ویزیتم که نشان می‌داد عکاس و فیلمبردار هستم را به آنها نشان دادم و گفتم وضع مالی خوبی ندارم. تا قبل از کرونا اوضاع مالی‌ام خوب بود اما به خاطر کم شدن مراسم و عروسی‌ها، واقعاً شرایط مالی‌ام خیلی بد بود. درنهایت سارقان قبول کردند که گوشی تلفن همراهم را برگردانند و در ازای آن برایشان کار کنم.

چه کاری باید انجام می‌دادی؟

آنها از من خواستند تحت پوشش عکاس و فیلمبردار گوشی‌های سرقتی را به مالخرشان که در خارج از تهران بود برسانم. چند باری که این کار را انجام دادم، بدهی‌ام با سارقان تسویه شد اما بعد خودم وسوسه شدم که ادامه بدهم چون کاری که آنها از من خواسته بودند درآمد خوبی داشت، تصمیم گرفتم که با آنها همکاری کنم.

نمی‌ترسیدی دستگیر شوی؟

اوایل می‌ترسیدم و هر ماشین پلیسی که می‌دیدم فکر می‌کردم می‌خواهد مرا دستگیر کند اما بعد از مدتی، وقتی دیدم کسی به من شک نمی‌کند و من هم گوشی‌های سرقتی را به مالخر تحویل می‌دهم و پول خوبی هم گیرم می‌آید، ترسم کمتر شد. من احتمال می‌دادم یک روز با گوشی‌های سرقتی به دام بیفتم ولی فکرش را نمی‌کردم که سارقان همدستم که مرا به اجبار وارد این کار کرده بودند یک روز مرا لو دهند.