در این مطلب آمده است: بیش از یک ماه است ایران صحنه درگیری و اعتراضات خیابانی شده است، در این بین بسیاری از چهرههای سیاسی به اعتراضات صورتگرفته واکنش نشان دادهاند و تحلیل خود را ارائه کردهاند. اما در بین اظهارات مطرحشده، خبری از «سیدمحمد خاتمی، محمود احمدینژاد و حسن روحانی» نیست و به غیر از یک پیام تسلیت از سوی خاتمی، سکوت، سیاستِ هر سه رئیسجمهور سابق بوده است.
علی باقری، فعال سیاسی اصلاحطلب و رئیس دفتر سیاسی حزب توسعه ملی در گفتوگو با هممیهن معتقد است باید سکوت خاتمی و روحانی را جدا از احمدینژاد بررسی کرد. او میگوید رفتار خاتمی و روحانی ادامه روند قبلی آنهاست اما درباره احمدینژاد این تحلیل صدق نمیکند.
با گذشت بیش از یکماه از اعتراضات در شهرهای مختلف، یکی از ابهاماتی که جامعه دارد، سکوت سه رئیسجمهور سابق ایران آقایان «خاتمی، احمدینژاد و روحانی» در قبال اعتراضات است. این سکوت را چگونه ارزیابی میکنید؟
به نظر میآید بهرغم اینکه شاید بتوان دلایل مشترکی برای این سکوت پیدا کرد، اما نمیتوان نسخه واحدی را برای آنها پیچید و سکوتشان را از یک نوع سکوت تفسیر کرد. هر یک از این افراد ممکن است دلایل خاص خودشان را داشته باشند. در این بین فکر میکنم قصه آقای احمدینژاد متفاوتتر از خاتمی و روحانی باشد، او قبل از این وقایع و در چند سال منتهی به شهریور امسال، خیلی پرحرف و چهرهای رسانهای بود و در خصوص مسائل مختلف اظهارنظر میکرد، خصوصا این اواخر هم رویکرد اپوزیسیونی و تندی را مطرح میکرد و حرفهایی فراتر از هنجارهای موجود در کشور میزد.
در این بین سکوت احمدینژاد بیشتر به چشم میآید و باید تحلیلی متفاوت درباره این سکوت داشت. همان زمانی هم که احمدینژاد حرف میزد، برخی تحلیلگران حتی صحبتهای خیلی تند ایشان را جدی نمیگرفتند، کما اینکه حاکمیت و دستگاههای مربوطه هم این رفتار را داشتند، یعنی این صحبتها به این تندی اگر از ناحیه فرد دیگری مثل سیدمحمد خاتمی گفته میشد، مطمئنا نوع مواجهه با آن کاملا متفاوت بود و برتابیده نمیشد.
همان موقع با این قرائن برخی تحلیلگران فکر میکردند این حرفهای تند احمدینژاد زیاد جدی نیست و به همین علت است که حاکمیت در خصوص او موضع جدی نمیگیرد و اگر پای عمل به میان آید و یک ابتلا واقعی در کشور پیش آید، آقای احمدینژاد آدمی نیست که مطالبات را دنبال کند، ایشان در شرایط عادی حرفهایی را میزد و سعی میکرد چهره مردمی خود را ارتقا دهد. آن تحلیل به نوعی تعبیر شده است، یعنی طبیعی است فردی که تا دو ماه پیش نقدهای تندی را داشته، الان در شرایط اعتراضی فعلی پیگیر خواست بخشی از حرکات اعتراضی باشد، اما احمدینژاد سکوت کرده، یعنی تحلیلهای سابق درست بوده و حرفهایی که میزده در عالم واقع نبوده است.
این سکوت درباره آقای خاتمی چگونه است؟
آقای خاتمی را باید از گذشته شناخت و جلو رفت. ایشان در طول تقریبا یک دهه گذشته بر خلاف احمدینژاد با بیشترین تنگناها از ممنوع از تصویری تا محدودیت برای مهمانی رفتن و ممنوع از خروجی روبهرو بوده است. البته بهرغم این موضوع، آقای خاتمی حرفش را نسبت به مناسبتها زده است، در این ماجرای خاص ایشان رویه متفاوتی با گذشته نداشته است.
خاتمی آدمی نیست که هر روز در رسانه باشد، او حرفهایش را زده و فردی نیست که مثل مبارز حزبی با تکرار حرف مبارزه سیاسی کند. به عنوان مثال، سه سال پیش ایشان پیشنهاد آشتی ملی را داد، یعنی همان موقع حرف خودش را برای علاج برخی مشکلات به صورت صریح مطرح کرد و این پیشنهاد بازتابهایی هم داشت.
ایشان به عنوان یک مصلح موضوع را مطرح کرد، اما اصراری برای به کرسی نشاندن آن مثل جریان سیاسی نداشته است. در این مورد اخیر هم خاتمی جزو اولین افرادی بود که موضعگیری کرد، البته شاید این انتظار بیجا نباشد که در قبال اعتراضات اظهارنظر کند، اما این را باید دانست که بخشی از واکنش خاتمی بر پایه دیپلماسی پنهان است و همانطور که گفته میشود ایشان پیغامهای مهمی را طی سالهای اخیر برای مقامات عالیه نظام ارسال کرده و حرفهایش را زده است؛ شاید تشخیص آقای خاتمی این بوده که سیاستورزی اینگونه تاثیر بیشتری داشته باشد یا تاثیر منفی کمتری داشته باشد. لذا شیوه آقای خاتمی را برخلاف احمدینژاد، یک حالت جدید و متفاوت با گذشته نمیبینم و همان مشی گذشته را ادامه داده است.
علت سکوت حسن روحانی را چه میبینید؟
وقتی به حسن روحانی بعد از پایان ریاستجمهوری نگاه میکنیم، مشخص است که آقای روحانی در 14 ماه گذشته، دو الی سه مورد موضعگیری کرده است و ایشان هم در این فاز و نوع رفتار در یکسال گذشته بوده است. اینکه در این حادثه هم نوع مواجهه متفاوتی نداشته و سکوت کرده، موضوع عجیبی نیست و ادامه همان روند قبل است.
اما در این بین جامعه انتظار دارد افرادی که ۸ سال رئیسجمهور بودهاند، واکنش نشان دهند.
این انتظار درست است و اگر این اتفاق نمیافتد بخش عمدهای مربوط به سازوکارهای حاکم بر کشور است. وقتی شما رئیسجمهور اسبقتان ممنوع از تصویر است و حتی درج اظهاراتاش با سختی و مشقت صورت میگیرد، بخشی از این رفتار غیرمنتظره را میتوان اینگونه تفسیر کرد. بخش دیگری هم باید انتخاب این افراد دانست که میخواهند شرایط کلی کشور را ارزیابی کنند که آیا در حضور رسانهای تاثیرگذار هستند یا دیپلماسی پنهان داشته باشند. در جمعبندی باید بگویم با همه این دلایلی که آوردم، در جامعهای نرمال ساکت نبودن این افراد انتظار بجایی است، اما نباید فراموش کرد که ایران شرایط خاص سیاسی خودش را دارد.
به عنوان آخرین سوال، اظهارنظر این سه نفر نمیتواند مقداری خشم جامعه و ناآرامیها را کمتر کند؟
بعید است اینطور باشد. باید ریشههای خشم را پیدا کرد و براساس آنها دید که چه عواملی میتواند روی آن موثر باشد. گمان من این است که این اعتراضات، متاثر از وضعیت عینی است که جامعه و نسل حامل اعتراضات دیده است تا اینکه متاثر از نظریهپردازی سیاسیون باشد. یعنی اعتراضی که این روزها در جامعه وجود دارد که شاید بتوان گفت بیشترین نقش را موضوع امکان انتخاب سبک زندگی برعهده دارد، اگر این را قبول داشته باشیم که این انتظارها برآمده از شرایط عینی جامعه است و عمدتا در باکس انتخاب سبک زندگی قرار دارد، آن زمان نقش اظهارنظر چهرههای سیاسی تعیینکننده نخواهد بود و نمیتواند بر کاهش یا افزایش آنها تاثیرگذار باشد.
منشا حوادث، وضعیت عینی است که در کشور وجود دارد و نسل جدید این موضوع را لمس کرده است و راه کاهش بروز اعتراض پاسخ عملی به این عوامل اعتراض است، یعنی شرایط و ویژگیهایی که منجر به اعتراض شده، باید برطرف شود، با حرفدرمانی در این عرصه موثر نخواهیم بود و افرادی میتوانند موثر باشند که قدرت داشته باشند ولی هیچیک از سه نفری که گفتیم، قدرتی برای تغییر اجرایی نخواهند داشت.