سال ١٣٩٩ بود که برنامه تلویزیونی «زندگی پس از زندگی» بهعنوان ویژهبرنامه افطار، با اجرای عباس موزون، از شبکه چهار سیما روی آنتن رفت. یکسال بعد هم همین اتفاق افتاد و البته قسمتهایی به شکل پخش در جمعهشبهای بعد از ماه رمضان هم ادامه پیدا کرد. امسال هم فصل سوم برنامه در ماه رمضان روی آنتن رفت؛ هرچند حاشیههایی در فضای مجازی بهدنبال داشت.
تاجاییکه عباس موزون در صفحه اینستاگرامش نوشت: «اخبار رسیده حاکی از تلاش سازماندهیشده برخی افراد شناختهشده برای گسیل تخریبهای سوزنده و نه ارایه نقدهای سازنده است. بهصورت حسابشده و سازماندهیشده قرار است حرکتهایی با ظاهر علمیونقد اما با نیتهای دیگری شکل بگیرد و به برنامه هجمه وارد کنند.» پاسخ عباس موزون در واقع به جریانی بود که صحبتهای میهمانان برنامه را فاقد پشتوانه علمی عنوان میکردند و تلاش داشتند کلیت ماجرا را زیرسوال ببرند. درواقع بهنظر میرسید با موجی از ناآگاهی نسبت به سابقه این تحقیقات در کشورهای توسعهیافته مواجه هستیم. درواقع نمیدانستند که ماجرای این برنامه تلویزیونی مسبوقبهسابقه انتشار چندین کتاب مهم در این زمینه در اروپا و آمریکاست؛ هرچند روایتهای مربوط به آن تازه به ما رسیده است. در ادامه این مطلب نگاهی خواهیم داشت به کتابهایی که این برنامه بر پایه آنها یا دستکم همسو با اطلاعات آنها ساخته شده است؛ کتابهایی که در زمان انتشارشان در جهان با واکنشهای فراوان مواجه شدند و سرآغاز تحقیقات تازه در زمینه تجربههای نزدیک به مرگ بودند.
زندگی پس از زندگی
کتاب «زندگی پس از زندگی» سال ١٩٧٥ در آمریکا منتشر شد و واکنشهای فراوانی بهدنبال داشت. نویسنده کتاب، دکتر ریموند مودی، فارغالتحصیل رشته فلسفه در مقطع دکترا بود و جالب اینجاست در کنار این تحصیلات، پزشکی خوانده بود و پس از آن هم به تحصیل در رشته روانکاوی پرداخته بود. این کتاب تجاربی شگفتانگیز و تا حدودی مشابه را از انسانهایی روایت کرده بود که شرایطی نزدیک به مرگ را از پی گذرانده بودند؛ روایتهایی که نقاط مشترک فراوان داشت و بههمین دلیل هم نمیشد آنها را نادیده گرفت. نکته قابل تأمل این است به محض انتشار این کتاب، دو گروه بهشدت به آن معترض شدند؛ اول گروهی از کشیشها که مشخص است چرا در مقابل آن موضع داشتند. در هرحال دکان مکاره عوامفریبانه برخی از آنها فرو میریخت و تمایل نداشتند باور انسانها نسبت به برخی خرافاتی که رواج میدادند، متزلزل شود. دوم، دانشمندان که نتایج کتاب را علمی نمیدانستند. دکتر مودی اما به کارش ادامه داد و دو سال بعد کتاب «بازتابهای کتاب زندگی پس از زندگی» را منتشر کرد؛ کتابی که حاوی نتایجی تازه از انجام تحقیقاتی دوباره بود، در کنار انتشار نقدها و نظرات نسبت به کتاب قبلی. در هرحال این سرآغاز تازهای بود برای تحقیقات گستردهای که در این زمینه انجام شد. بعد از آن بود که کتابهای مهم دیگری نظیر «خاطراتی از وقوع مرگ» و «اسرار تجدید حیات در انسان» نوشته دکتر مایکل بی سابوم منتشر شدند. در ایران اما «زندگی پس از زندگی»، سال ١٣٦٦ اولین بار با ترجمه فریبرز لقایی از سوی انتشارات گلشایی ترجمه و منتشر شد. البته مترجم آن سالها عنوان کتاب را به نام «زندگی پس از مرگ» تغییر داده بود. در طول سالهای بعدی هم ترجمههای این کتاب بهتدریج زیادتر شد؛ تاجایی که همین حالا چندین ترجمه از این کتاب در بازار موجود است. کتاب چنان تاثیرگذار است که در ایران هم سرآغاز پرسشهایی در این زمینه شد و هیچ کتابی در این زمینه نتوانست اقبال مخاطبان را بهدنبال داشته باشد تا زمانی که انتشارات «هرمس» سال ١٣٨٥، کتاب «جهان هولوگرافیک» را با ترجمه داریوش مهرجویی منتشر کرد. هم مباحث مطرحشده در کتاب غنیتر و قدرتمندتر از «زندگی پس از زندگی» بودند و هم اینکه مترجم، کارگردان سرشناس و مطرح ایرانی بود. به همین جهت کتاب، اقبال فراوانی پیدا کرد و تا امسال به چاپهای بالای هفتاد رسیده است. در این کتاب مایکل تالبوت هم تجربههای مشابهی که دکتر ریموند مودی سالها قبل از انجام تحقیقات مختلف خود ارایه داده، عرضه کرده بود و مباحث نوینی را در این زمینه پیش کشیده بود. کتاب سال ١٩٩١ در آمریکا منتشر شده و بازتابهای فراوانی یافته بود. بعد از انتشار در ایران هم مخاطبان بسیاری پیدا کرد و تا همین حالا هم همچنان یکی از کتابهای پرفروش بازار ایران است.
شباهتهای برنامه به کتابها
آنچه درصدد اثباتش بودیم این است که فحوای ارایهشده در برنامه «زندگی پس از زندگی»، چیزی نیست که فیالبداهه از ذهن برنامهساز تراوش کرده باشد. عباس موزون، خود نیز در گفتوگوهای متعددی که داشته روایتهای میهمانان را مسبوقبهسابقهای چند دهساله در جهان دانسته و از بعضی کتابهای مذکور نام برده. در واقع او نیز چنین ادعایی نداشته است. اما چه شده عدهای کلیت فحوای مطرحشده در برنامه را زیر سوال میبرند؟ متاسفانه از این جهت که ما در ایران زندگی میکنیم و عموما گاهی از سوابق تحقیقات درباره بعضی موضوعات بیخبریم، بدون آشنایی با اندوخته بشری راجع به یک موضوع، کلیت آن را زیر سوال میبریم. درحالیکه روایت تجربه زنی در کارولینای شمالی، چطور میتواند شباهتهایی با مردی از شیراز داشته باشد؟!
درواقع زمانی که تجربههای مشابه از یک موضوع (تجربه نزدیک به مرگ) مطرح میشود، حداقل میتوان به این نتیجه رسید که حقیقتی کتمانناپذیر بین تمام روایتها وجود دارد. چنانچه برنامهساز در دعوت از میهمانان مثل گذشته عمل کند و میهمانانی با تفکرات یا جناحهای خاص سیاسی را به برنامه دعوت نکند، میتواند بسیار موثرتر هم عمل کند. چراکه اگر به برنامه به سمتوسوی جاانداختن برخی تفکرات رایج تبلیغشده از سوی برخی سیاستمداران برود، تاثیرگذاری خود را از دست میدهد، اما در کلیت باید گفت در تمام کتابهایی که ذکرش رفت چندین شاخصه بین روایتهای راویان وجود دارد که مشترک هستند؛ ازجمله تجربه رهایی از درد و رنج، عبور از داخل فضایی تونلمانند یا دالانیتاریک اما بدون هراس، تجربهای لذتبخش چنانچه فرد دیگر تمایلی به بازگشت به زندگی ندارد و همراهی فردی با عنوان راهنما در طول این سفر با شخص تجربهکننده. درواقع با نگاهی به این مشترکات، هیچ عقل سلیمی نمیپذیرد که تمام آدمها در نوعی فریبکاری، دستبهدست هم داده باشند تا روایتی مشابه از خود بسازند و ارایه کنند! آنهم با دامنهای چنان گسترده که مردم اروپا، آمریکا و ازجمله ایران را با هم در بر بگیرد! به این تکه از کتاب «زندگی پس از مرگ» (نوشته ریموند مودی) نگاه کنید که اکثر راویان چگونه از تجربه نزدیک به مرگ خود یاد میکنند: «اشخاص موردنظر، خود را در فضای اتاق تا ارتفاع سقف آن شناور میدیدهاند. بسیاری از آنها در ارتباط با قالبهای جسمی جدید خود نوعی «احساس شناور بودن»، «احساس بیوزنی» یا «احساس رانش» را توصیف کردهاند.» این دقیقا شبیه به همان تجربههایی است که در برنامه «زندگی پس از زندگی» عباس موزون از سوی راویان بارها شنیدهایم. درواقع بهراحتی میتوان مشابهتها را در کنار هم گذاشت و به این نتیجه رسید که در این روایتها، وجوه مشترکی وجود دارد و حقیقتی جاری و کتمانناپذیر قابل مشاهده است؛ حقیقتی به نام زندگی پس از مرگ یا به تعبیری «زندگی پس از زندگی».