در حالی که زمستان فصل رونق بازار کفش و پوشاک در ایران است، وضع مهمترین بازارهای کفش پایتخت به گونهای است که سرمای حاکم بر این بازار از سردی زمستان پیشی گرفته است.
کاهش چشمگیر مشتری و رکود فروش زمستانی در بازار کفش، سبب شده است که با وجود حراجهای گاه تا ۵۰ درصدی مغازهها، چیزی به جذابیت خرید از این بازارها اضافه نشود.
بازار کفش سپهسالار با قدمتی بیش از نیم قرن، این روزها دوره سختی را سپری میکند. از سویی کسبوکار رونقی ندارد و فروش مغازهها به گفته کسبه کاهشی چشمگیر را تجربه میکند، و از سوی دیگر، طرح انتقال تولیدیهای کفش سپهسالار از این منطقه به شهرکهای صنعتی و پلمب مغازههایی که در مجموعههای فروشگاهی قدیمی دایرند، باعث ناامیدی و نگرانی کسبه شده است.
وقتی در بازاری روی شیشه اکثر مغازهها کاغذ حراج دیده میشود و در سرتاسر خیابان سپهسالار برخلاف گذشته اثری از مشتری نیست، یعنی چراغ زندگی اینجا خاموش است.
یکی از فروشندگان کفش زنانه بازار میگوید: «من ۲۰ سال است در سپهسالار مغازه دارم. قدیمیها میگویند حتی در دوران جنگ هم چنین کسادیای را شاهد نبودیم. با آن که بازار از کفشهای ایتالیایی و چرم اصل خالی شده و در اختیار اجناس چینی و هندی ارزان قیمتی قرار گرفته که قیمت بعضی اقلام آن گاه با قیمت دو عدد پیتزا برابری میکند، بازهم خبری از مشتری نیست.»
اما در ویترین مغازهها قیمتها عجیب هستند. بیشتر مغازهها کفش و چکمههای چرم با قیمت ۲۵۰ هزار تومانی را تبلیغ میکنند؛ مبلغی که برای کفش چرم کمی بعید است واقعی باشد.
وقتی از مغازهداری در این خصوص میپرسیم، میگوید: «اینها چرم اصل نیستند. کالاهای چینی مصنوعی هستند و تازه این قیمتها برای تک سایزها و کالاهای مد سالهای قبل است. هرچند در مورد چکمههای زنانه در برخی مدلها بحث قدیمی شدن نداریم. ولی به هر حال سایزهای بزرگپا و کوچکپا که خیلی در میان خانمهای ایرانی رایج نیست، به این قیمت فروخته میشوند. وگرنه میانگین قیمت چکمه حتی با چرم مصنوعی در حدود ۸۰۰ هزار تومان به بالاست.»
به گفته اکثر مغازهدارها، کالاهای چینی، کرهای، تایوانی و یا تولید داخلی با چرم بنگلادش و هند و پاکستان، بخش مهمی از محصولات بازار را تشکیل میدهند. این برای کفش که روزگاری از اقلام مرغوب صادراتی ایران بود، فاجعه است.
یکی از تولیدکنندگان بازار میگوید: «مواد اولیه گرانتر از چیزی است که فکر میکنید. چرم خوب در بازار نیست. چسب نیست، کفی کفش نیست، یا اگر باشند قیمتشان چندبرابر شده است. بحث بعدی، نیروی کار است. حتی با حقوق پایه و بیمه هم بخواهیم کارگر استخدام کنیم، بازهم دخل و خرج نمیخواند. از طرف دیگر، کاهش فروش به حدی است که تولیدات در انبار میماند و تولیدکننده همیشه ضرر میکند.»
این تولیدکننده که کارگاه اصلیاش در تبریز است، تاکید دارد: «همکاران ما در تبریز به آستانه ورشکستگی و تعطیلی رسیدهاند. کفش دستدوز با چرم مرغوب و دوخت خوب، واقعا قیمت تمامشدهاش با خواسته و توان مشتری در بازار همخوانی ندارد. بیشتر کارگاهها یا تعطیل کردهاند، یا با کاهش کارگر تلاش دارند خود را سرپا نگه دارند. وقتی کارگر کم میشود، تولید کاهش مییابد. هرچند، گفتم که میزان درخواستها به قدری پایین است که خیلی از تولیدکنندگان شاید تا چند ماه آینده بتوانند از موجودی انبار خود تامین درخواست کنند و نیازی به تولید جدید نداشته باشند. ولی این وضعیت اگر ادامه داشته باشد، قطعا ورشکستگی به همراه دارد.»
یکی دیگر از فروشندگان بازار که به عنوان عرضهکننده کفشهای خارجی و ایتالیایی معروف بود، میگوید: «مدت زیادی است واردات کفش برند از ایتالیا نداشتیم. چون چینیها همان برندها را کپی میکنند و با یکدهم قیمت برند اصل به بازار میآورند. بدیهی است که مشتری در شرایط اقتصادی کنونی، توان خریدش به جای کفش چندمیلیونی به کفش کپی چند صدهزار تومانی رسیده است. با این نرخ ارز نمیشود با بازار کفش چینی رقابت کرد.»
مسئله محصولات وارداتی از چین و تایوان بحثی تازه نیست. طی ۱۰ سال گذشته، بازار کفش ایران کاملا در برابر واردات بیرویه کالاهای چینی شکست خورده است.
یکی دیگر از مغازهداران توضیح میدهد: «۱۰ سال است فریاد میزنیم جلو واردات کفش چینی را بگیرید، اما کو گوش شنوا؟ منطقشان هم این است که مردم توان خرید تولیدات داخلی را به دلیل گرانی ندارند. خب چرا به جای واردات کفش تلاش نمیکنید مواد اولیه را ارزان و راحت در اختیار تولید کننده بگذارید؟ قبلا خود تولیدکنندگان به دلیل دسترسی آسان به مواد اولیه، محصولاتی متنوع از نظر کیفیت و قیمت تولید میکردند، اما تفاوت قیمت تمام شده میان کالای درجهچندم وارداتی با ارزانترین تولید داخلی باز هم چنان زیاد است که بیشتر مشتریها به سمت کالای وارداتی بیکیفیت میروند.»
اما کمبود موارد اولیه، گرانی، و کفش چینی، تنها مشکلات این بازار نیستند. کرونا هم ضربه بسیار بدی به این بازار زده است. به گفته مغازهداران، آنچه در ویترینها و قفسههای مغازهها دیده میشود، خریدهای سالهای گذشته است.
یکی از فروشندگان کفش مردانه میگوید: «من هنوز چکهای دو سال گذشته را نتوانستهام پاس کنم. اگر مغازه برای خودم نبود، قطعا مجبور به تعطیلی میشدم. این که مغازه را نمیفروشم، فقط به خاطر آن است که این راسته به بازار کفش مشهور است و کسادی بازار سبب شده است کسی حاضر به خرید مغازه به قیمت واقعی نشود، چون او هم باید کفشفروشی دایر کند که بهصرفه نیست.»
بازار تولید داخل کفش ایران از دیرباز در اختیار تولیدکنندگان تبریز، اصفهان، و تهران بود. اما در سالهای اخیر چرم یزد نیز توانسته است بخشی از بازار را در اختیار گیرد. اما حالا افت چشمگیر فروش و صادرات کفش ایرانی منجر به تعطیلی و نیمهتعطیلی کارگاههای زیادی در مشهد و تبریز و اصفهان شده است.
یکی از تولیدکنندگان تهرانی بازار میگوید: «تولیدکنندگان شهرهای دیگر امکان رقابت حتی با تولیدکننده تهران ندارند. چون اصل فروش بازار در پایتخت است و بالا رفتن هزینه حملونقل و ارسال کالا سبب شده است که محصولات این کارگاهها برای به تهران رسیدن، مستلزم صرف هزینهای اضافه شوند که قیمت تمامشده را به نسبت نمونه تولید تهران، افزایش قابل توجهی میدهد. قبلتر، صادرات کفش این توازن را برقرار میکرد. ولی طی چند سال گذشته، مشکلات بانکی، تحریمها، و گسترش کالای چرم چینی عملا بازار اروپا و حتی کشورهای همسایه را از ما گرفته است. میزان صادرات خود من به دبی، بحرین، ترکیه، و ارمنستان و روسیه و قزاقستان به نزدیک صفر رسیده است. خریداری که در دبی ناچار بود محصول کارگاه مرا پیشخرید کند، حالا حاضر به دیدن کاتالوگ محصولات هم نیست.»
یکی از مغازههای بازار که اعلام حراج ۵۰ درصد کرده است، در خصوص این که آیا این میزان درصد تخفیف به معنای ضرر نیست، میگوید: «کالای در انبار مانده را بیشتر از این هم بفروشم، مناسب است. حداقل مخارج روزانه مغازه تامین میشود. خیلی از مغازهداران این بازار مالک نیستند و برای تامین اجاره ناچارند گاهی چنین تخفیفی بدهند.»
به گفته کارشناسان بازار کفش، بحث دامنه سود بازار کفش از دیرباز صددرصدی بوده است. یعنی قیمت فروش معمولا دوبرابر قیمت تمام شده است؛ نکتهای که دستکم دو مغازهدار بهشدت با آن مخالفت میکنند: «اصلا این طور نیست. شاید شما هزینه تمام شده را وقتی کنار قیمت فروش بگذارید به این عدد برسید، اما بازار کفش مثل بسیاری از بازارها هزینههای جانبی از قبیل حملونقل، اجاره مکان، هزینه نیرو، و تبلیغات دارد. پس بهترین میزان سود در این بازار خراب، چیزی بین ۳۵ تا ۴۰ درصد است. واقعا بخش مهمی از حراجها تنها برای تامین نقدینگی است. اما این نکته نیز هست که وقتی به داخل مغازه بیایید، متوجه میشوید که حراج مثلا ۵۰ درصد برای همه کالاها نیست. در اصل، کالای پرمشتری را دیوانه نیستیم با ضرر بفروشیم. ولی این حراجها کمک میکند حداقل مشتری داخل مغازه بیاید. ما در همین دی ماه روزهایی داشتیم که حتی یک نفر داخل مغازه نیامده است، چه برسد به فروش جنس.»
هفته گذشته نمایشگاه بینالمللی کفش، کیف، چرم، و صنایع وابسته، در نمایشگاه بینالمللی تهران برگزار شد که گفتههای فعالان صنفی در آن نمایشگاه با آنچه ما در بازار از کسبه میشنویم، تفاوت چشمگیری دارد.
برای نمونه، رسول شجری، مسئول اتحادیه کفاشان دستدوز تهران در آن نمایشگاه، گفت: «محصولات ایرانی به کشورهای همسایه، از جمله عراق، افغانستان، ترکیه و امارات، بعضی از کشورهای آفریقایی، همچنین بهتازگی به برخی کشورهای اروپایی صادر میشود.» شجری تولید سالیانه کفش در ایران را ۲۲۰ میلیون جفت، یا به عبارتی ۸۰۰ هزار جفت در روز برشمرده بود.
این گفتهها با آنچه از زبان کسبه و تولیدکنندگان سپهسالار میشنویم، همخوانی ندارد. وقتی در این خصوص از یکی از تولیدکنندگان میپرسیم، پاسخ میشنویم: «اگر وضعیت اینقدر گلوبلبل است، چرا خود مدیران اتحادیهها مدام از خطر تعطیلی کارگاههای تولیدی حرف میزنند؟ اصلا سوال من این است که وقتی تبادلات بانکی بهطور کامل تحریم است، من تولیدکننده چطور میتوانم کالایم را به اروپا صادر کنم؟»
یکی دیگر از کسبه نیز در واکنش به سخنان محمدرضا داورپناه، عضو اتحادیه تولیدکنندگان و صادرکنندگان چرم مصنوعی، که در نمایشگاه گفته بود، «امروز دستکم ۹۹ درصد فروشگاههای برند، کالاهای ایرانی عرضه میکنند»، به خنده میگوید: «این دوستان لطفا آدرس بازاری را که میگویند، به ما بدهند. شما به حرف من توجه نکن، خودت در بازار بگرد و ببین چنددرصد کالاها تولید ایران است. اگر فقط مغازههای بازار سپهسالار هم ۹۹ درصد کالاشان ایرانی باشد که باید تولیدکنندگان روزی سه شیفت کار کنند، پس چرا خیلی از کارگاههای همین حوالی تعدیل نیرو دارند؟»
تنها بخش بازار که تا حدی رنگ مشتری به خود میبیند، شاید بخش محدود کفش کودک باشد، هرچند، یکی از فروشندگان این بازار نیز میگوید: «سالها است که کفش کودک به بازار فروش وسایل کودک در خیابان بهار منتقل شده است. اما مغازههای باقیمانده در این بازار، بر خلاف تصور شما، وضع خوبی ندارند. گرانی کفش کودک اتفاقا بیشتر از کفش بزرگسال است. چون یک بزرگسال شاید دو تا سه سال یک کفش را بپوشد، اما خانوادهها گاه ناچارند در سال دو بار کفش جدید برای کودکشان بخرند، چون سایز پای کودک تغییر میکند.»
وقتی به قیمت کفشهای کودک این بازار نگاه میکنیم، متوجه حرف این فروشنده میشویم. در حالی که محدوده قیمت کفش بزرگسال تولید داخل یا وارداتی با کیفیت مطلوب از ۵۵۰ هزار تومان به بالا است، قیمت کفش اسپرت کودک در این بازار کمتر از ۱۷۰ هزار تومان نیست. قیمت ارزانترین کفشهای کودک بازار، در محدوده ۱۲۰ تا ۱۵۰ هزار تومان است. کفش چرم کودک نیز قیمتی ۳۵۰ هزار تومان به بالا دارد. این در حالی است که ۹۰ درصد کفشها نمونههای چینی و وارداتی هستند. حتی قیمت پاپوشهای پارچهای نوزاد نیز از ۱۴۰ هزار تومان آغاز میشود.
فارغ از بحث کسادی بازار، چیزی که این روزها هویت بازار کفش سپهسالار را به خطر انداخته است، فشار شهرداری منطقه ۱۲ برای انتقال کارگاههای تولیدی و تخلیه پاساژهای نیمه فرسوده است.
قدرتالله محمدی، مدیرعامل شرکت ساماندهی صنایع و مشاغل شهرداری تهران، با ارسال نامهای به رسول شجری، رئیس اتحادیه صنف کفاشان دستدوز پایتخت، تاکید کرده است که این اتحادیه صنفی باید هرچه زودتر برنامهای زمانبندیشده برای ترک منطقه باغ سپهسالار و انتقال به شهرک صنعتی قرچک به شهرداری ارائه دهند. این موضوع از سال ۹۴ به چالشی میان فعالان بازار کفش و شهرداری بدل شده است، چنان که اتاق اصناف در نامهای به نهادهای مختلف صراحتا اعلام کرد: «هنوز زیرساختهای لازم برای جابهجایی واحدهای تولیدی کفش فراهم نشده است.»
آنچه موجب نگرانی اتاق اصناف شده است، احتمال بیکاری بیش از شش هزار نفر با اجرای این طرح است.
از سوی دیگر، فشار شهرداری در روزهای اخیر برای عملی کردن این طرح موجب شده است که برخی از کارگاهها و حتی مغازهها در بازار سپهسالار پلمب شوند، و این امر اعتراض کسبه بازار را به همراه داشته است.
شهرداری مدعی است که مغازههای پلمبشده در محدوده پاساژهایی قرار دارند که به دلیل فرسودگی، بروز فاجعهای همچون پلاسکو برای آنها محتمل است، اما کسبه معتقدند در شرایطی که چراغ این بازار به دلیل کرونا و رکود بازار بهسختی روشن مانده است، همین پلمب شدن و تعطیلی، ولو موقت، میتواند موجب ورشکستگی طیف زیادی از فعالان بازار شود.
یکی از مغازهداران در این باره میگوید: «این جنس بازارها شبیه زنجیره عمل میکند. اگر مغازهداری ورشکست شود، موج چکهای برگشتی گاه چند دور میچرخد و کسبه و تولیدکننده بیشتری را به ورشکستگی میکشاند. بازار به حدی شکننده شده است که کوچکترین تهدیدی علیه آن میتواند به بیکاری و ورشکستگی تعداد زیادی از کاسبان منجر شود. حرف ما این است که الان وقت این فشارها نیست. اگر حمایت نمیکنید، دستکم چوب لای چرخ ما نگذارید.»
به آخر بازار که میرسیم، هنوز خبری از مشتری در مغازهها نیست. خلوتی خیابان سپهسالار برای کسانی که پیشتر نیز به این راسته آمده باشند، به عجایب میماند؛ کمااین که وقتی از مغازهداری قدیمی در این بازار در خصوص وضعیت کسب و کارش میپرسیم، میگوید: «برای فهمیدن حال بازار سپهسالار نیازی به حرف زدن نیست. عکسی از گذر سپهسالار بگیرید تا آنهایی که مشتری ما بودند، با دیدن عکس بفهمند چه بر سر بازاری که گاهی راه رفتن در آن سخت بود، آمده است.»