از امروز دور دوم مذاكرات ايران و امريكا در رم آغاز ميشود؛ در آخرين دست از تحولات مرتبط با مذاكرات، از يك طرف عراقچي براي ارسال پيام رهبري به پوتين راهي مسكو شد و متعاقب آن وزير دفاع عربستان هم براي آخرين رايزنيهاي منطقهاي و تقديم پيام پادشاه عربستان راهي تهران شد و با مقامات نظامي و نهايتا رهبري و رييسجمهور ايران هم ديدار كرد.
عصر ايران خبري را به نقل از يكي از خبرنگاران امريكايي منتشر كرده و در آن نوشته: «لارا روزن، خبرنگار امريكايي از پيشنهاد وزير دفاع عربستان براي ديدار روساي جمهور امريكا و ايران در رياض خبر داده است.» پيشنهادي كه احمد زيدآبادي آن را به معناي انزواي بيشتر اسراييليها ارزيابي كرده است. در نقطه مقابل ونس، معاون اول رييسجمهور امريكا هم راهي رم شده تا به وزن اعتباري مذاكرات افزوده و زمينه توافق ميان دو كشور را فراهم سازد. طي روزهاي اخير اما برخي مواضع متناقض مقامات امريكايي درباره غنيسازي ايران نگرانيهايي را در ايران شكل داد. برخي با تكيه بر اين مواضع متناقض اعلام كردند امريكا قابل اعتماد نيست، بنابراين نبايد به سمت مذاكره و توافق با ايالاتمتحده گام برداشت. محسن ميردامادي، فعال سياسي اصلاحطلب معتقد است كه اين مواضع متناقض امريكاييها به دليل اشتباه استيو ويتكاف در اعلام زودهنگام مواضع امريكاييها رخ داده است. مبتني بر اين ديدگاه قرار بود امريكا با غنيسازي 3.67درصدي به عنوان حدنهايي توافق در آخرين مرحله گفتوگوها موافقت كند. اما ويتكاف اين گزاره را در مراحل مقدماتي مذاكرات و زودتر از موعد مطرح كرده و عملا دست امريكاييها را براي گفتوگوهاي بعدي خالي گذاشته است. تغيير مواضع بعدي ويتكاف براي اصلاح اين اشتباه استراتژيك انجام شده است.ميردامادي در عين حال موافقت كشورهاي عربي و همسايگان با توافق را باعث افزايش احتمال دستيابي به توافق ارزيابي كرده و معتقد است، در نظم آتي منطقهاي اين اسراييل است كه منزوي خواهد شد و ايران با همراهي ساير كشورهاي منطقه، شاقول توازنبخش منطقه خواهد بود.
از روز شنبه گذشته مذاكرات بين ايران و امريكا آغاز شده و دور دوم آن هم از امروز آغاز ميشود. تفاوت اين دور از مذاكرات نسبت به دورههاي قبل چيست؟ آيا تفاوتي دارد و اگر تفاوت دارد، اين تفاوتها چيست؟
هر چند در گذشته، تجربه ايران از مذاكره با امريكا كم نبوده، اما اين دوره مذاكرات از جهات متعددي نسبت به تجربههاي گذشته متفاوت است. يك تفاوت بارز و مشخص، حضور شخص ترامپ در راس هرم اجرايي ايالاتمتحده است. ترامپ، يك رييسجمهور نرمال و متعارف نيست. رفتارش هم در داخل امريكا و هم در سطح جهان (حتي با متحدان امريكا) در همه زمينهها منحصربهفرد است. اين رفتار منحصربهفرد در برخي موارد مضر و حتي خطرناك است و در برخي موارد، فرصتهايي ميسازد كه بايد از آن بهره برد. به هر حال ترامپ رييسجمهوري خاص خود است كه با بايدن و اوباما و ساير روساي جمهور امريكا كه ايران با آنها سر و كار داشته، متفاوت است. تفاوت مهم ديگري كه به نظر مهمترين ويژگي اين دور است، آن است كه در اين دور از مذاكرات شرايطي به وجود آمده كه فرصتها و تهديدهاي پيراموني آن عريان و آشكارا نمايان شده است. در گذشته شايد چنين شفافيتي در دورنماي آينده وجود نداشت. امروز ايران در شرايطي است كه يا بايد به سمت يك تفاهم برود، راهحلي براي معادلات پيدا كند و دوران طولاني تنش را پشت سر بگذارد يا اين احتمال وجود دارد كه يك درگيري نظامي ناخواسته به ايران تحميل شود. البته معتقدم، در مجموع، احتمال درگيري نظامي بسيار ضعيف است اما از آنجا كه اين احتمال ضعيف در صورت وقوع، تبعات ويرانگري دارد، نبايد آن را دستكم گرفت و لازم است به آن توجه كرد. اين شرايط با گذشته متفاوت است. قبلا هم بارها و بارها روساي جمهور امريكا از بودن همه گزينهها روي ميز صحبت ميكردند، اما همه ميدانستند كه اين نوع تهديدات جدي نيست. در اين دوره اما با اطمينان نميتوان گفت كه تهديدات جدي نيست.
اين تفاوتهايي كه شما به آن اشاره كرديد، عمدتا تفاوتهاي خارجي است. آيا در داخل كشور هم تفاوتهايي به نسبت تجربههاي قبلي در مذاكره با امريكا ايجاد شده است؟
بله، حتما همينطور است. در داخل كشور هم، بهطور نسبي اجماعي براي حل معضلات قديمي با امريكا به وجود آمده است. اين اجماع از اين جهت است كه اولا ترامپ مكاتبه خود را با شخص رهبري انجام داده و جوابي كه هم از داخل ايران داده شده، هرچند امضاي وزير خارجه ايران را پاي خود دارد، اما پاسخي است كه نكات مورد نظر رهبري در آن لحاظ شده است. در واقع مقدمات مذاكره در بالاترين سطوح دو كشور استارت خورده است. در داخل هم از يكطرف، بخشي از نيروهاي سياسي كه از مدتها قبل اين نظر را داشتند منافع ايران ايجاب ميكند تنشها با امريكا پشت سر گذاشته شود و تعاملاتي با آن كشور پايهريزي شود و از سوي ديگر حتي مخالفان مذاكره و رابطه با امريكا به دليل تحولات اخير به اين نتيجه رسيدهاند كه تحقق منابع ملي از طريق گفتوگو و مذاكره با امريكا ممكن است. اجماعي در اين حد در داخل كشور بيسابقه است. البته در داخل هنوز هم اقليتي هستند كه مخالف هرگونه مذاكره، توافق و تفاهم با امريكا هستند، اما اين اقليت به اندازهاي كوچك و محدود هستند كه اثرگذار نيستند. نظرات راديكال اين اقليت به اندازهاي خطرناك است كه حتي از درگيريهاي نظامي هم ابايي ندارند و معتقدند درگيري نظامي احتمالي با امريكا يا اسراييل و... كوتاهمدت خواهد بود! اما خوشبختانه اين طيف تندرو، به اندازهاي كوچك و محدود شدهاند كه فاقد اثرگذارياند. البته سر و صداي بلندي دارند و هياهو ميآفرينند، اما تاثيرگذاري خاصي ندارند. تفاوت ديگر اين دور از مذاكرات با دورهاي كه مذاكرات برجام انجام ميشد، ديدگاههاي كشورهاي منطقه است. در زمان مذاكرات برجامي، كشورهايي چون عربستان و امارات و...طرفدار برخورد نظامي با ايران و مخالف برجام بودند. درحالي كه امروز اوضاع برعكس است و اين كشورها به هيچوجه خواهان آغاز يك جنگ ديگر در منطقه نيستند. اينها خواهان ديپلماسي هستند، چراكه ميدانند جنگ همه منطقه را تحت تاثير قرار ميدهد. سفر وزير دفاع عربستان به ايران كه روز پنجشنبه به وقوع پيوست يك نمونه از ديدگاههاي متفاوت اين طيف از كشورهاي عربي است، به همين دليل آنها هم به امريكا اصرار ميكنند به سمت توافق ديپلماتيك با ايران حركت كند.
اسراييل اما همواره خواهان برخورد نظامي با ايران است. آيا مواضع اسراييل درخصوص ايران و ضرورت مقابله با ايران در دوره ترامپ تغيير كرده است؟
همانطور كه اشاره كرديد، اسراييل همواره خواهان برخورد نظامي با ايران بوده و آن را دنبال ميكرده است. امروز هم رويكرد اسراييل، تحقق همين هدف است، اما فراموش نكنيد اسراييل با رييسجمهوري مانند ترامپ مواجه است. اگر ترامپ به اين نتيجه برسد كه بايد با ايران به توافق برسد، اسراييل هيچ تاثيري روي ترامپ نميتواند بگذارد. هرچند نتانياهو روي كمكهاي امريكا حساب ميكند، اما ميداند در حدي شخصيت و كاريزما ندارد كه بتواند تصميمات ترامپ را تغيير دهد. كمااينكه در سفر اخير نتانياهو به واشنگتن زماني كه ترامپ اعلام كرد از روز شنبه مذاكره با ايران را آغاز ميكند، چهره نتانياهو ديدني بود و حرفهاي زيادي در خود داشت. اما او جرات مخالفت با ترامپ را نداشت! ايران امروز مهمترين اختلافنظر ميان امريكا و اسراييل است. اگر مذاكرات شرايط مناسبي را طي كند، نتانياهو نميتواند تاثير زيادي روي آن داشته باشد. اين به نفع منطقه و حتي كشورهاي عربي منطقه هم خواهد بود.
تفاوتي كه امروز بين نگاه امريكا و اسراييل نسبت به ايران ايجاد شده، ناشي از چيست؟
اين اختلافات بيش از اينكه بين اسراييل و امريكا باشد، بين ترامپ و نتانياهو است. ترامپ و نتانياهو هر دو خواهان اين هستند كه موضوعات مرتبط با بحث هستهاي ايران حل و فصل شود، ولي نتانياهو كه تعارض بنياديني هم با جمهوري اسلامي دارد، همه تلاش خود را ميكند تا برنامه هستهاي ايران از طريق حمله نظامي مهار و كنترل شود. در حمله نظامي هم نتانياهو ميداند به تنهايي نميتواند با ايران درگير شود و خواستار مشاركت امريكاست، ولي ترامپ ضمن اينكه خواهان كنترل برنامه هستهاي ايران است، اما در عين حال تلاش ميكند تا اين نظارت به طرق ديپلماتيك برقرار شود. براي ترامپ اينكه در ايران، جمهوري اسلامي روي كار باشد يا گروه ديگري و بقاي اين ساختار به چه شكل باشد، فاقد موضوعيت است. براساس موضعگيريهاي قبلي، ترامپ خواهان يك جنگ جديد در خاورميانه نيست. امريكاييها و نظاميان اين كشور ميدانند در صورت وقوع جنگ در خاورميانه از نظر زماني كوتاهمدت نيست، از نظر فراگيري هم كليت منطقه را تحتالشعاع قرار ميدهد و اتفاقات پيشبيني نشده بسياري خواهد داشت، به همين دليل ترامپ خواهان حل مساله از طريق جنگ نيست.
شما به مسائل ژئوپليتيك، ژئواستراتژيك و مسائل منطقهاي اشاره كرديد، اما اشارهاي به تاثير ويژگيهاي شخصيتي ترامپ در حصول اين مذاكرات نداشتيد. ويژگيهاي شخصيتي ترامپ در حصول اين شرايط و مذاكرات تا چه اندازه مهم است؟
ترامپ ويژگيهاي شخصيتي اثرگذاري دارد. ترامپ مايل است مساله ايران را به نحوي حل و فصل كند كه بگويد پروندهاي را كه روساي جمهوري سابق امريكا طي 46 سال نتوانستند ببندند او حل و فصل كرده و با ايران به توافق رسيده است. موقعيت ترامپ در داخل امريكا به گونهاي است كه اگر تصميم به انجام كاري بگيرد، حتي جمهوريخواهان نميتوانند با او مخالفت كنند، چراكه مديون و تحت تاثير ترامپ هستند و جرات مخالفت با او را ندارند. براي او مهم است كه دستاوردي را براي خود به ثبت برساند و از خود چهرهاي صلحطلب ارايه كند. گزاره ديگري كه مطرح شده و به نظرم درست است، اين است كه ترامپ دوست دارد، برنده جايزه صلح نوبل باشد، به خصوص اينكه چون اوباما بهطور مشترك برنده اين جايزه بوده، تلاش ميكند اين دستاورد را نيز به نام خود ثبت كند. يك جنگ در خاورميانه، ترامپ را از تحقق اين خواسته دور ميكند. موضوع مهم بعدي آن است كه ترامپ در اين دوره، درگيري اصلي خودشان را با چين و كنترل چين تعريف كردهاند، به همين دليل ترجيح ميدهند مسائل در ساير حوزهها را سريعتر جمع و جور كنند تا بتوانند با فراغبال روي چين متمركز شوند. افزايش تنشها با ايران با چنين رويكردي در تعارض است. اينها مجموعه مسائلي هستند كه رويكرد ترامپ را از اسراييل متمايز ميكند. اين موضوع را دوستان اصلاحطلب ما در گفتوگو با دكتر پزشكيان مطرح كردند و خواستند از اين اختلاف رويكردها، نهايت بهرهبرداري صورت گيرد و به سمت يك تفاهم ديپلماتيك متمركز شوند كه خوشبختانه دولت هم به اين سمت حركت ميكند.
اما مواضع امريكا طي روزهاي اخير همراه با نوساناتي بوده است. استيو ويتكاف، نماينده ترامپ در مذاكره با عراقچي يكبار اعلام كرد ايران ميتواند غنيسازي 3.67درصد را داشته باشد، اما به مدت كوتاهي پس از آن اعلام كرد ايران اساسا نبايد غنيسازي داشته باشد و برد موشكهاي ايران هم بايد با محدوديتهايي همراه شود. اين تناقضات در ديدگاههاي مقامات امريكا را چطور ميتوان تحليل كرد؟
به نظرم صحبتهاي استيو ويتكاف در اين خصوص كه حق ايران در غنيسازي 3.67 است، حد نهايي است كه امريكاييها قرار بود با آن موافقت كنند. قرار بود چانهزنيهايي صورت گيرد و پس از بدهبستانهاي مختلف نهايتا با اين عدد غنيسازي موافقت شود، اما استيو ويتكاف در يك مصاحبه به دليل نداشتن تجربه اين مقصد نهايي مذاكرات را زودتر اعلام كرد، نهايتا مورد اعتراض قرار گرفته و تلاش كرد آن را اصلاح كند. معتقدم امريكا اين واقعيت را درك ميكند كه تعطيلي غنيسازي يا برنامه موشكي براي ايران قابل قبول نيست. برنامههاي موشكي ايران كه ناظر به برنامههاي دفاعي است، قابل مذاكره نيست. برداشتم اين است كه ترامپ بهطور مشخص اين بنا را دارد كه با ايران به تفاهم برسد. فكر كنم اين حرفهاي متناقض حرفهايي است كه براي چانهزني در مذاكرات شكل ميگيرد و پس از پشت سر گذاشتن سيري از گفتوگوها قرار است حل و فصل شوند. ايران به مطالبات خود براي رفع تحريمها ميرسد و ترامپ هم دستاورد مدنظر خود را كسب ميكند و ميتواند ادعا كند، جلوي جنگي در خاورميانه را گرفته است.