با نزدیک شدن به موعد مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا در عمان، تحرکات رسانهای و عملیات روانی از سوی واشنگتن به اوج خود رسیده است. دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، در کنفرانس خبری مشترک با بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، ادعا کرده است که مذاکرات مستقیمی میان دو کشور در روز شنبه برگزار خواهد شد. این در حالی است که تهران با رد این ادعا، تأکید دارد که مذاکرات تنها بهصورت غیرمستقیم و با میانجیگری عمان انجام خواهد شد. بررسی ابعاد این رویداد از منظر راهبردی نشان میدهد که ایران با ابتکار عمل خود، مسیر، زمان و شیوه مذاکرات را در جهتی مدیریت کرده که در تضاد با تلاشهای واشنگتن برای القای برتری دیپلماتیک است.
۱. هدف ترامپ از بیان مذاکره مستقیم چه بود؟
دونالد ترامپ با اعلام این که مذاکرات مستقیمی میان ایران و آمریکا در روز شنبه برگزار خواهد شد، نهتنها افکار عمومی بینالمللی را دچار شگفتی کرد، بلکه بهطور ضمنی به دنبال بهرهبرداری سیاسی از این ادعا بود. در حالی که ایران بهصراحت این ادعا را رد کرده و بر غیرمستقیم بودن مذاکرات تحت میانجیگری عمان تأکید دارد، باید توجه داشت که این اظهارنظر از سوی رئیسجمهور آمریکا یک حرکت راهبردی در جنگ روانی است. ترامپ با طرح موضوع مذاکره مستقیم، بهدنبال دو هدف اصلی است: نخست، اعمال فشار بر افکار عمومی داخلی ایران و ایجاد دوگانگی در سیاست خارجی کشور. وی با القای این تصور که آمریکا «پیشقدم» در حل بحرانهاست، تلاش میکند تا در افکار عمومی داخلی ایران نوعی دوگانگی ایجاد کند؛ به این معنا که اگر ایران مذاکرات مستقیم را رد کند، به عنوان طرفی که از تعامل گریزان است، معرفی میشود. دومین هدف ترامپ، تلاش برای مدیریت تصویر بینالمللی آمریکا به عنوان یک قدرت صلحطلب است که به دنبال یافتن راهحلهای دیپلماتیک است. این رویکرد، بخشی از جنگ روایتها در سیاست خارجی آمریکاست که در آن، واشنگتن سعی دارد خود را بهعنوان مبتکر صلح معرفی کند و در مقابل، ایران را بهعنوان طرفی که از مذاکره گریزان است، جلوه دهد. اما واقعیت این است که ترامپ با بلوف زدن در مورد مذاکره مستقیم، نهتنها به دنبال حل مناقشه نیست، بلکه قصد دارد فشار روانی بر ایران را تشدید کند. جنگ روانی ترامپ شامل دو لایه است: از یک سو، با طرح این ادعا، فضای رسانهای را مدیریت کرده و افکار عمومی داخلی آمریکا را به این باور میرساند که واشنگتن در مسیر تعامل و گفتوگوست؛ از سوی دیگر، با القای این تصویر که ایران از مذاکره مستقیم اجتناب میکند، نوعی بازی مقصرسازی را به راه انداخته است. در این میان، ایران با رد صریح این ادعا و تأکید بر مذاکره غیرمستقیم، سعی کرد این بلوف را خنثی کند اما با توجه به قدرت رسانه ای آمریکا موفق شدن در این زمینه کمی سخت به نظر میرسد.
۲. چرا ایران دست برتر را در مذاکرات دارد؟
نخستین عامل، مدیریت هوشمندانه ایران در انتخاب واسطه دیپلماتیک است. آمریکا تلاش داشت تا امارات متحده عربی را به عنوان میانجی معرفی کند، اما ایران با رد این پیشنهاد و انتخاب عمان به عنوان میانجیگر، بهطور استراتژیک نشان داد که در تعیین چارچوب مذاکرات نیز دست برتر را دارد. این تصمیم بهوضوح نشان میدهد که ایران در برابر فشارهای بینالمللی از موضع قدرت برخورد میکند و حاضر به پذیرش شرایط تحمیلی نیست. عامل دوم، شیوه مذاکره است. ایران با تأکید بر غیرمستقیم بودن مذاکرات، عملاً این پیام را به واشنگتن مخابره کرد که هرگونه تعامل دیپلماتیک باید از کانالهای مورد تأیید تهران عبور کند. این امر نه تنها از منظر پرستیژ سیاسی، بلکه از دیدگاه مدیریت روانی نیز حائز اهمیت است. سومین عامل، موضوع مذاکرات است. ایران توانسته است دستور کار مذاکرات را به موضوعات هستهای محدود کند، در حالی که آمریکا تمایل داشت مذاکرات را به مسائل منطقهای نیز گسترش دهد. این محدودسازی، نه تنها به معنای حفظ تصویر مقتدرانه از ایران است، بلکه بیانگر توانایی تهران در مدیریت چارچوب گفتوگوها نیز میباشد.همچنین نکته مهم دیگر زمانبندی پاسخ ایران به پیام آمریکا بود. تهران عمداً مدتزمان پاسخگویی را طولانی کرد تا بهطور غیرمستقیم نشان دهد که تحت فشار قرار ندارد و تصمیمات خود را بر مبنای تحلیل دقیق اتخاذ میکند. این تأخیر سنجیده، نوعی قدرتنمایی دیپلماتیک است که برتری موضع ایران را در این فرایند تثبیت کرده است.
۳. جنگ ترکیبی ترامپ
دیپلماسی در ایالات متحده آمریکا، بهویژه در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ، بیش از هر زمان دیگری در خدمت منافع بازار قرار گرفته است. ترامپ بهخوبی دریافته که گفتمان سیاسی، بهویژه در حوزه بینالملل، میتواند همچون یک ابزار اقتصادی مورد بهرهبرداری قرار گیرد. او با مهارت خاصی از ظرفیت رسانهای خود بهره میبرد تا هرگونه اظهارنظر درباره مذاکره یا مواجهه با ایران، بهصورت مستقیم بازار ارز ایران را تحتالشعاع قرار دهد. این روند نه یک اقدام تصادفی، بلکه بخشی از یک راهبرد کلان است که در راستای سیاست «فشار حداکثری» طراحی شده است. این سیاست بهوضوح بر ایجاد تلاطمهای لحظهای و مقطعی در بازار ارز ایران استوار است. هدف آن است که با هر جمله ترامپ، افکار عمومی و فعالان اقتصادی ایران دچار سردرگمی و اضطراب شوند. در حقیقت، این راهبرد بهعنوان یک حمله سایبری اقتصادی عمل میکند؛ حملهای که از مجرای رسانهها و در بستر افکار عمومی شکل میگیرد. از سوی دیگر، ضعف ساختاری در مدیریت ارزی ایران به این چالشها دامن زده است. نبود یک اتاق فکر فعال برای پیشبینی و مدیریت عملیات روانی دشمن، منجر به تشدید بحران اقتصادی میشود. فقدان استراتژی رسانهای قوی در برابر جنگ روانی ترامپ، دستاوردی جز بیثباتی اقتصادی نخواهد داشت.
۴. راهبردهای رسانهای ایران در برابر جنگ روانی
در شرایط حساس مذاکرات بینالمللی، یکی از مهمترین مولفههای موفقیت، برخورداری از یک استراتژی رسانهای منسجم و هوشمندانه است. بهویژه در مواجهه با جنگ روانی گستردهای که از سوی غرب علیه ایران سازماندهی شده است، دستگاه دیپلماسی کشور باید رویکردی حرفهای، متمرکز و هماهنگ در پیش گیرد. نخستین و ضروریترین گام در این راستا، تعیین یک سخنگوی مشخص برای تیم مذاکرهکننده است که وظیفه انحصاریاش، مدیریت ارتباطات رسانهای و تبیین مواضع رسمی تیم باشد. این سخنگو باید به صورت منظم، دقیق و هدفمند، روند مذاکرات را به اطلاع مردم و رسانهها برساند. انتخاب فردی که هم به جزئیات مذاکرات اشراف داشته باشد و هم بتواند با بیانی قوی و کارشناسانه به شبهات پاسخ دهد، اهمیت بسیاری دارد. این اقدام موجب میشود که روایتهای رسمی به صورت یکپارچه، منسجم و بدون پراکندگی در اختیار افکار عمومی قرار گیرد. از سوی دیگر، تجربه نشان داده است که هرگونه اختلافافکنی و تضعیف تیم مذاکرهکننده در رسانهها، بهطور مستقیم در میدان دیپلماسی نیز بازتاب منفی دارد. متأسفانه از روز گذشته، برخی افراد و جریانها بدون در نظر گرفتن منافع ملی، شروع به تخریب تیم مذاکرهکننده کردهاند. این اقدام نهتنها به تقویت جبهه مقابل منجر میشود، بلکه باعث تضعیف انسجام داخلی نیز خواهد شد. اکنون زمان آن است که همه گروهها، جناحها و جریانهای سیاسی، فارغ از اختلافات داخلی، با تمام قوا از تیم مذاکرهکننده حمایت کنند. سیاست خارجی عرصه منازعات داخلی نیست و ورود تفرقههای سیاسی به این حوزه، تنها دستاوردهای ملی را تهدید میکند. بهویژه در شرایطی که طرف مقابل، با سرعت بالا و از طریق کانالهای مختلف رسانهای، سعی در تأثیرگذاری بر افکار عمومی ایران دارد، ما باید بهجای اختلافافکنی، وحدت را در دستور کار قرار دهیم. هرگونه اختلاف در فضای رسانهای، نهتنها به منافع ملی ضربه میزند، بلکه پیام ضعف را به خارج از مرزها مخابره میکند.
۵. ایران، لیبی نیست
مقایسه جمهوری اسلامی ایران با لیبی از منظر سیاسی و ژئوپلیتیک، قیاسی معالفارق است که از اساس فاقد وجاهت تحلیلی است. این مقایسه نهتنها نشاندهنده عدم شناخت عمیق از واقعیتهای تاریخی، فرهنگی و ساختاری دو کشور است، بلکه گواهی است بر سطحینگری و بیاطلاعی تحلیلگران غربی از مختصات قدرت منطقهای ایران. در حقیقت، لیبی کشوری با ساختاری سیاسی شکننده و فاقد یک نظام مقتدر بود که در سایه بحرانهای داخلی و تفرقههای سیاسی به آسانی دستخوش فروپاشی شد. از سوی دیگر، ایران بهعنوان یکی از قدرتهای بزرگ منطقهای، دارای ساختاری منسجم، نظامی قدرتمند و توانمندیهای ژئوپلیتیک است که آن را به بازیگری کلیدی در معادلات بینالمللی تبدیل کرده است.
این مقایسه در حالی مطرح میشود که ایران در طول دهههای اخیر، با وجود فشارها و تحریمهای بیسابقه، نهتنها دچار فروپاشی نشده بلکه با تقویت ظرفیتهای داخلی، توسعه زیرساختهای نظامی و گسترش نفوذ منطقهای، به تثبیت اقتدار خود پرداخته است. این رویکرد معطوف به توانمندسازی در حوزههای مختلف، نشان از یک مدیریت راهبردی و درک درست از مختصات تهدیدات و فرصتهای جهانی دارد. از سوی دیگر، عملیات روانی غربیها برای مقایسه ایران با لیبی، بیش از آنکه بر مبنای واقعیتهای میدانی باشد، تلاشی است برای تضعیف روحیه ملی ایرانیان و ایجاد تردید در کارآمدی نظام. این در حالی است که ایران، با نمایش اقتدار نظامی و اعلام آمادگی برای دفاع همهجانبه، بهروشنی این پیام را مخابره کرده است که هرگونه تهدید نظامی با پاسخی شدید مواجه خواهد شد. بنابراین، چنین قیاسهای غیرواقعبینانهای بیش از آنکه مؤثر باشد، از ناتوانی استراتژیستهای غربی در تحلیل واقعبینانه شرایط ایران حکایت دارد.
۶. واکنش کاربران به مذاکرات شنبه
مذاکرات شنبه حالا زیر ذره بین کاربران فضای مجازی و تحلیلگران است و هر یک از زاویه ای آن را مورد توجه قرار داده اند. در همین راستا اظهارات ترامپ و ادعای او مبنی بر انجام مذاکرات مستقیم با تهران فارغ از صحت و سقمش اما بیش از اظهارات طرف ایرانی مورد توجه مردم و رسانه ها قرار گرفت. این امر انتقاد برخی تحلیلگران را به همراه داشت.
در همین زمینه کاربری نوشت:«متاسفانه ترامپ باز هم فرمان اصلی خبر در موضوع ایران را شخصا به دست گرفته، او با ادعای مذاکرات مستقیم از شنبه، یک بار دیگه نشان داد خبر میدهد، میسازد و میفروشد. مواجهه ایران با این وضعیت خاص خبری و مدیریت افکار عمومی، خلاقیت، سرعت و جسارت زیاد میطلبد. سه عنصری که فعلا غایب هستند. کاش مسئولان بفهمند جنگ خبری و رسانهای بخش عمدهای از رویارویی جاری میان تهران و واشنگتن است. کسی که این عرصه را ببازد، بسیار بعید است در بقیه عرصهها موفق شود.» عبدا...گنجی هم نوشت :« ترامپ شخصا امور رسانه ای و اطلاع رسانی مربوط به مذاکرات ایران-آمریکا را برعهده دارد. سطح خبری یک مقام عالی با سطح اطلاع رسانی رسانه ای در ایران به حالت نامتقارن تبدیل شده است. باید تجدیدنظر کرد. ترامپ روایت اول را در دست گرفته است.» در این میان تاثیرپذیری طلا و ارز در کشورمان و شیب نزولی شدید طلا و ارز پس از انتشار خبر مذاکره ایران و آمریکا در عمان؛ مورد توجه و نکته سنجی برخی تحلیلگران قرار گرفت.
در همین باره رحمان قهرمان پور کارشناس بین الملل در صفحه اجتماعی نوشت :« ترامپ از دو ابزار برای توافق کردن با ایران استفاده می کند: دیپلماسی زور و شرطی کردن اقتصاد ایران. نوسان در بازارها بر اثر اظهارات گاه و بیگاه ترامپ می تواند این باور را در افکار عمومی ایجاد کند که با توافق همه مشکلات حل می شود و این فشار را بر مذاکره کننده ایرانی مضاعف می کند.» برخی دیگر نیز همدلی و پشتیبانی همه جانبه گروه ها و جناح های مختلف سیاسی از تیم مذاکره کننده را ضروری دانستند.
مجید شاکری اقتصاددان نوشت :« هم کسانی که برای توافق به هر قیمت فشار می آورند و هم کسانی که با مذاکره روز شنبه مخالفت می کنند، دانسته یا نادانسته، خواسته یا ناخواسته اهرم فشار در اختیار طرف های خارجی اند...اعتماد به تیم مذاکره کننده ایرانی چه در پیروزی و چه در شکست مذاکرات، ملّی ترین عمل ممکن است...» با این وجود اما برخی پیش از کاربران اصلاح طلب، در حالی که هنوز نه به دار است و نه به بار ، سرمستانه از انتشار خبر مذاکره میان تهران - واشنگتن اقدام به بزرگنمایی از آن کردند. موضوعی که البته با واکنش درست برخی از کاربران فضای مجازی همراه شد. در همین راستا کاربری نوشت :« درحالی که تقریبا هیچ تحول جدیدی در فضای گفت وگو با آمریکا (لااقل از سوی کشورمان که هیچگاه این میز را ترک نکرده) رخ نداده و قرار است یک گفت وگوی غیرمستقیم در کشور عمان (مانند گذشته) انجام شود، هرگونه بزرگنمایی و هیجانی کردن فضا در تکمیل پازل ترامپ به نظر می رسد؛ باهدف تاثیرگذاری روانی بر اقتصاد کشور و انتقال فشار به حوزه افکار عمومی!» / خراسان