بررسیها نشان میدهد بازنشستگی در مشاغل سخت و زیانآور، روند فزایندهای را دنبال میکند و از 13 سال پیش و آغاز دهه 90 که قوانین حمایتی جدیدی تصویب شده، به شکل عجیبی افزایش پیدا کرده است. این اتفاق موجب شده در وهله اول، هدف اصلی قانون که ایجاد محیط کار سالم است محقق نشود و دامنه مشاغل سخت و زیانآور بر خلاف چیزی که قانونگذار دنبال آن بوده (یعنی کاهش دامنه این مشاغل) رو به گسترش باشد. در مرحله دوم، به دلیل برقرار نبودن محاسبات بیمهای، «مصارفی» برای صندوقهای بازنشستگی «خلق» شده که «منابعی» مابهازای آن ایجاد نشده و این همان چیزی است که در ادبیات این روزهای اقتصادی کشور به عنوان «ناترازی» از آن یاد میشود و در نهایت به تضعیف توانایی مالی صندوق بازنشستگی برای پرداخت سایر تعهدات در بلندمدت میانجامد.
مطابق آمار ارائه شده توسط سازمان تأمین اجتماعی، در سال 1401 حدود 52 درصد از بازنشستگان این سازمان پیش از تکمیل سالهای پرداخت حق بیمه مقرر، بازنشسته شدهاند که حدود 40 درصد از این بازنشستگان، طبق قوانین موجود در رده مشاغل سخت و زیانآور قرار گرفته و تقاضای بازنشستگی کردهاند. به عبارت دیگر از هر 10 نفر کل بازنشستگان سازمان تأمین اجتماعی در سال 1401، 2 نفر بازنشسته مشاغل سخت و زیانآور هستند. به همین دلیل اگر اصلاحاتی در این بخش صورت نپذیرد، با تشدید ناترازی در منابع و مصارف، صندوقهای بازنشستگی توانایی بازپرداخت تعهدات آتی سایر بیمهشدگان را نخواهند داشت.
مرکز پژوهشهای مجلس با ارائه این آمار میگوید، مشاغل سخت و زیانآور از دو راه بر ناترازی مالی صندوقهای بازنشستگی مؤثر هستند؛ اول به دلیل کاهش در سالهای پرداخت حق بیمه که بیمه شده، حق بیمه کمتری به صندوق پرداخت میکند و همین موضوع به کاهش منابع صندوق میانجامد. از طرف دیگر به دلیل افزایش در سالهای بهرهمندی از مستمری، در دوران بازنشستگی در مجموع مستمری بیشتری به فرد پرداخت میشود که موجب بیشتر شدن طرف هزینهها در صندوق میشود.
سالمسازی محیط کار محقق نشده است
هدف اصلی در ماده 3 از قانون مدیریت خدمات کشوری، «سالمسازی محیط کار» بوده، اما آنچه که در عمل اتفاق افتاد عدم تحقق سالمسازی محیط کار و در نتیجه ورود بسیاری از متقاضیان گروه «الف» به گروه مشاغل سخت و زیانآور بوده است. گروه «الف» مشاغلی را دربرمیگیرد که قرار بوده با سالمسازی محیط کار، از رده مشاغل سخت و زیانآور و به دنبال آن بازنشستگی پیش از موعد خارج شوند، اما در سال گذشته حدود 80 درصد از بازنشستگان سخت و زیانآور از نوع گروه «الف» بوده است در صورتی که بازنشستگان سخت و زیانآور گروه «ب» که هدف اصلی در فرآیند بازنشستگی و حمایت هستند، تنها حدود 20 درصد از سهم بازنشستگان سخت و زیانآور را به خود اختصاص دادهاند!
در طول سالهای 1398 تا 1402 فقط در 3 هزار و 565 مورد از کارگاههای تحت پوشش تأمین اجتماعی، سالمسازی محیط کار انجام شده است. در نتیجه چنین چیزی، آنچه که در عمل رقم خورده، افزایش شدید تعداد پروندههای مشاغل سخت و زیانآور است، در صورتی که تعداد کارگاههایی که ابلاغیه برایشان صادر شده، ولی سالمسازی محیط کار صورت نگرفته در همین بازه برابر با 130 هزار و 97 مورد بوده است!
به عبارت دیگر، شاغلان در اینگونه محیطهای کاری خطرناک، ترجیح میدهند در همانجا بمانند و کار کنند تا با دریافت سنوات ارفاقی، پیش از موعد بازنشسته شوند.
15 سال اختلاف بین بازنشسته عادی و بازنشسته پیش از موعد
بررسیها نشان میدهد در ایران میانگین سالهای پرداخت حق بیمه (سابقه) 24 سال است که با متوسط جهانی آن فاصله خیلی زیادی دارد. این موضوع بدین معناست که در سنواتی که نیروی کار زودتر از موعد بازنشسته میشود، حق بیمه پرداخت نمیشود و از طرفی تعهداتی برای صندوقهای بازنشستگی به وجود میآورد که به تشدید ناترازی مالی در صندوقها میانجامد.
با توجه به هرم سنی بازنشستگان عادی و بازنشستگان مشاغل سخت و زیانآور در سازمان تأمین اجتماعی، یک «اختلاف» بزرگ در قله سنی بازنشستهها رخ داده است؛ این گزارش نشان میدهد که بیشترین فراوانی بازنشستگی در مشاغل عادی در سن 60 تا 64 سالگی است اما در مشاغل سخت و زیانآور، این عدد 45 تا 49 سال است. در واقع بین دو نوع بازنشستگی عادی و ویژه، 15 سال اختلاف وجود دارد.
طبق آمار منتشر شده، طرحهای بازنشستگی پیش از موعد کاری کرده که 58 درصد از بار مالی بازنشستگیهای پیش از موعد، به تنهایی مربوط به بازنشستگی در مشاغل سخت و زیانآور باشد که این طرحها از دو جهت فشار هزینهای بالایی را وارد میکند؛ در مرحله اول به دلیل پرداخت کامل مستمری در کنار دستمزد بالاتر شاغلان سخت و زیانآور، مصارف صندوقها افزایش پیدا میکند.
در مرحله دوم، چون سنوات پرداخت حق بیمه کمتر میشود، پس حق بیمه کمتری هم در صندوق جمعآوری میشود. این گزارش نشان میدهد به دلیل ارفاق 7.9 ساله در بازنشستگیهای پیش از موعد، صندوقها به طور تقریبی 1.167 میلیارد تومان را از دست میدهند. این رقم در سال جاری نسبت به سال 1401 بالغ بر 55 درصد رشد کرده و به طور تقریبی 1.7 میلیارد تومان به ازای هر بازنشسته سخت و زیانآور است. به عبارت دیگر، صندوقهای بازنشستگی بابت بازنشسته شدن یک نفر در مشاغل سخت و زیانآور، 1.7 میلیارد تومان حق بیمه کمتری دریافت میکنند که در بلندمدت مشکلاتی را برای پرداخت حقوق و مزایای سایر بیمهشدگان ایجاد میکند.
پدیده بازنشستگان جوان
بازنشستههای مشاغل سخت و زیانآور، بسته به قانونی که با آن بازنشسته شدهاند، بین 5 تا 10 سال در سنین پایینتر بازنشسته میشوند، اما آنها در سن و سال بازنشستگی نیستند و هنوز تجربه کافی و توان کار کردن دارند و با تورم موجود و شرایط هزینههای زندگی، دوباره به بازار کار وارد میشوند.
کارفرماها هم از این موضوع استقبال میکنند چون مجبور به پرداخت حق بیمه برای بازنشستگان نیستند. آنها یک نیروی کار زبده به دست آوردهاند که حق بیمه ندارد و هزینه کمتری دارد. بنابراین بازنشستگی در سنین پایین رخ داده که نه تنها به حل مشکل اشتغال جوانان کمکی نکرده، بلکه موجب از دست رفتن فرصتهای شغلی شده است. در واقع این نوع اختلال در بازار کار و اشتغال جوانان موجب شکلگیری پدیده «بازنشستگان جوان» شده است.
ماهیت بازنشستگی با سالمندی و عدم توانایی انجام کار گره خورده است. بازنشستگی مرحلهای از زندگی است که دیگر ضرورتی برای ادامه کار و اشتغال نیست، به همین دلیل افراد در دوره اشتغال خود پسانداز میکنند تا بتوانند در سالمندی نیازهای معیشتی خود را پاسخگو باشند و بدون درآمد رها نشوند؛ اما تعریف و تصویب انواع قوانین بازنشستگی پیش از موعد باعث شده عملاً بازنشستگی در کشور از مفهوم واقعیاش فاصله بگیرد و بسیاری، نه فقط از میانسالان، بلکه جوانان در زمره دریافتکنندگان مستمری قرار گیرند، در حالی که توانایی انجام کار را دارند.