بازگشت ترامپ، تحلیل پیچیدهای را از آنچه میتواند برای ایران، چه از نظر فرصتها و چه از نظر چالشها، به ارمغان بیاورد، میطلبد. چهل و هفتمین رئیس جمهور آمریکا کسی است که دیگر نه می تواند دوباره رئیس جمهور شود و نه احتمالا برای رئیس جمهورشدن فرد دیگری نیز تلاش کند. بنابراین دونالد ترامپ ریسک پذیرتر از گذشته خواهد بود و افرادی را پیرامون خود قرار می دهد که پیشبرنده برنامه ها و سیاست هایش باشند.
ترامپ مایل به دخالت و درگیری در منطقه ما نیست اما با توجه به نقش لابی اسرائیل و همچنین احتمال انتصاب افراد تندرو از جمهوری خواهان در دولت آتی بایستی دولت بعدی آمریکا را همراه تر با اسرائیل از دولت فعلی فرض کنیم. نکته اینجاست که دموکراتها هم ریاستجمهوری، هم سنا و هم مجلس را از دست میدهند؛ یکی از بدترین شکستهای تاریخ معاصر. یعنی همه اهرمهای قدرت به دست جمهوریخواهان خواهد افتاد.
به نظر می رسد تسلط کامل این حزب بر قوه قضاییه (دیوان عالی) نیز قطعی است. حالا با روی کار آمدن ترامپ تنش و شکاف در افکار عمومی آمریکا افزایش خواهد یافت و این موضوع می تواند ترامپ را به سمت برجسته نمودن مناقشات خارجی جهت مدیریت دودستگی های داخلی سوق دهد .در این راستا مناقشاتی که قابلیت ایجاد اجماع داخلی دارند مانند ایران، از جذابیت ویژه ای برخوردار است به ویژه که ترامپ مدعی است ایران ممکن است با سوءقصدهایی علیه او مرتبط باشد. در حالی که انگیزههای پشت این ادعاها، به ویژه در چارچوب رقابتهای انتخاباتی، نیازمند بررسی دقیق است، اما سؤالات مهمی را درمورد چگونگی تأثیر چنین باورهایی بر موضع سیاسی ترامپ در قبال ایران ایجاد میکند.
به هر روی،چالشهای اساسی در روابط ایالات متحده و ایران همچنان پابرجاست. ایران همچنین پروژه نیمه تمام ترامپ است. او باور داشته و دارد که ایران به عنوان یک بازیگر محاسبه گر، به فشار پاسخ مورد توقع می دهد و درنهایت وقتی با قدرت و توان و اراده آمریکا مواجه شود، کوتاه خواهد آمد. این نگاه در کنار تلقی ضعف داخلی و اقتصادی ایران ،احتمال اینکه ترامپ را به این جمع بندی برساند که اهدافش در قبال ایران سهل الوصول است، افزایش خواهد داد. بنابراین به نظر می رسد مجبورکردن ایران به پذیرش مطالبات حداکثری آمریکا در اولویت دولت ترامپ قرار خواهد داشت. درست است که اولویت راهبردی آمریکا، چین است ولی برای ترامپ تک دوره ای، داشتن چند موفقیت نسبتا فوری مهم خواهد بود و لذا درگیرکردن آمریکا در پروژه های دیگری مثل پروژه ایران که فکر می کند سریع تر می تواند به نتیجه برساند، اولویت ترامپ خواهد بود؛ در این راستا احتمالا در قدم اول تحریم های موجود را با شدت بیشتری اعمال خواهد کرد و سپس تحریم ها را گسترده تر خواهد نمود و در قدم دوم با اتکا به ابزارهای سخت و نیمه سخت تلاش خواهد کرد ایران را وادار به پذیرش مطالبات آمریکا کند؛ دقیقا همان مسیری که در دور اول خود بین سال های ۹۷ تا ۱۴۰۰ در قبال ایران اتخاذ کرد.
اما در این شرایط قدرت بازدارندگی ایران که اول از هر چیز ریشه در انسجام داخلی و سپس نشان دادن توان تاب آوری و بعد از آن اراده و امکان پاسخ مناسب دادن به تعدی ها وتجاوزها دارد، شاید بتواند محاسبات ترامپ را در نحوه مواجهه با ایران تغییر دهد. ترامپ باید به این نتیجه برسد که برخلاف برخی ادعاها، ایجاد تنش جدی با ایران نه تنها منجر به تسلیم ایران نخواهد شد، بلکه باتلاقی برای او ایجاد خواهد کرد که چهارسال گریبانش را خواهد گرفت. بنابراین در این مقطع زمانی طراحی پاسخ دردناک و با سطح بازدارندگی کاملا محسوس به اقدامات صهیونیست ها بسیار اهمیت دارد چراکه نقش مستقیمی بر شکل دهی درک و رویکرد ترامپ نسبت به ایران خواهد داشت. ازسوی دیگر، تمرکز رئیس جمهور کشورمان بر گفتمان وفاق ملی، فرصتی مغتنم به شمار میرود و امید است که رئیس جمهور محترم با تعمیق انسجام ملی در پرتو پاسداشت اصول اصیل نظام و انقلاب و نفی هرگونه وادادگی و انفعال، بتواند این پیام را به مقامات جدید کاخ سفید مخابره کند که فشار بیرونی نه تنها منجر به گسست نخواهد شد که اتفاقا همبستگی ملی را تقویت خواهد کرد .
البته عدم پاسخ گویی به مطالبات مردمی در چنین شرایطی عواقب بسیار نامطلوبی دارد. چند روز دیگر سن دولت چهاردهم صد روزه می شود و شایسته است آقای پزشکیان گزارش ۱۰۰ روز عملکرد خود و اینکه چه بخش هایی از وعده های دولت عملی شده است، ارائه دهد. به هر روی،تجربه گذشته و واقعیت روی زمین این است که فرض را باید برای تشدید تحریم ها و فشارهای آمریکا و کشورهای غربی گذاشت لذا باید افرادی که درک و برنامه و توان و انگیزه لازم برای اداره کشور در شرایط تشدید تحریم ها را دارند، به کارگیری کرد.
در همین راستا، صداقت و شفافیت دولتمردان در تعامل با مردم و نیز کاربست موثر ابزار رسانه های داخلی در قالب تعامل مستمر با اصحاب مطبوعات و خبرگزاری ها، اکنون بیش از هر زمان، لازمه تقویت قدرت نرم جمهوری اسلامی دربرابر آمریکاست. همچنین تعمیق پیوند با چین به عنوان قدرت سیاسی و اقتصادی که همسو با آمریکا گام برنداشته است، برای ادامه فروش نفت و تامین نیازهای کشور و البته با لحاظ عزت ملی به ویژه در مسائلی مانند جزایر تا ابد ایرانی، بسیار پراهمیت است. افزون بر این، مدیریت تنش با غرب و اجتناب از ادبیات و مواضع غیرمفید و هزینه زا، بهره گیری از توان دیپلماسی عمومی به وسیله گسترش توریسم، تعاملات هنری، ادبی، فرهنگی و اجتماعی با سایر کشورها و راه اندازی و تسهیل گفتوگو و رفت و آمد و تعامل بین شخصیت ها و نهادهای علمی و آموزشی در دیپلماسی عمومی بسیار مهم و کارگشاست./ خراسان