تداوم جنگ اسرائیل در غزه که به رفت و برگشت حملات بین ایران و اسرائیل هم سرایت پیدا کرده، خاورمیانه را در فضای تصاعد بحران قرار داده است. وضعیتی که میتواند دیگر بازیگران منطقه را درگیر این فرآیند کند. بازیگرانی که تا پیش از این، منطقه را در روندهای متفاوتی فهم و بر این استدلال تاکید میکردند که بدون حل ریشهای مساله فلسطین میتوان به سمت پیوندها با اسرائیل و ادغام منطقهای حرکت کرد. اکنون اما این چشمانداز با ابهام مواجه شده است و نگاه بازیگران عربی با نگاه ایران تلاقی پیدا کرده و در حال تجربه خطوطی از همگرایی است.
یک سال پیش، عربستان سعودی در حال آماده شدن برای به رسمیت شناختن اسرائیل در یک توافق عادیسازی بود که میتوانست اساسا خاورمیانه را تغییر دهد و ایران و متحدانش را منزوی کند، آن هم در حالی که موضعی در حمایت از تاسیس کشور مستقل فلسطین اتخاذ نکرده بود. در لحظه کنونی این توافق دورتر از همیشه است. در عوض، ریاض در حال گرم کردن روابط با رقیب اصلی خود یعنی ایران است و همزمان تاکید دارد که هرگونه پیمان دیپلماتیک با اسرائیل در حال حاضر به پذیرش یک کشور فلسطینی توسط اسرائیل بستگی دارد. این یک چرخش قابلتوجه برای پادشاهی سعودی با تاثیرات قابلتوجه در روندها و فرآیندهای خاورمیانه پس از هفت اکتبر است.
در هفتههای ابتدایی سال ۲۰۲۴، زمانی که جنگ فاجعه بار در نوار غزه شروع به شعلهور کردن منطقه کرد، به نظر میرسید که ثبات خاورمیانه بار دیگر در مرکز دستورکار سیاست خارجی ایالات متحده قرار گرفته است. اما به طور قابلتوجهی، جنگ در غزه به تغییرات ملموس در جهتگیری سیاست واشنگتن منجر نشده است. خیلی پیشتر از حملات حماس در هفت اکتبر، دولتهای متوالی ایالات متحده قصد خود را برای دور شدن از منطقه و توجه بیشتر به چین در حال رشد نشان داده بودند. برخی تحلیلگران بینالمللی معتقدند هرگونه انتظار مبنی بر اینکه واشنگتن بتواند به یک معامله بزرگ دست یابد تا به درگیریها پایان دهد، با واقعیتهای امروز خاورمیانه فاصله دارد. اکنون زمان آن است تا خاورمیانه یک مجمع دائمی برای امنیت منطقهای داشته باشد و فضایی مستمر برای گفتوگو بین قدرتهای خود ایجاد کند. پیشرفتهای دیپلماتیک بزرگ از خود منطقه حاصل میشود و به آن بستگی دارد.
با این حال یافتن زمینههای مشترک پس از هفت اکتبر و کارزار ویرانگر اسرائیل در غزه بسیار دشوار خواهد بود و هرچه جنگ بیشتر ادامه یابد، خطر فرسایش گستردهتر در سراسر خاورمیانه بیشتر میشود. اما در سالهای قبل از حملات، کشورهای عربی و غیرعرب، ظرفیت پذیرش شکلهای جدیدی از همکاری را نشان دادند که به بازنگری عمده روابط در سراسر منطقه منجر شد. حتی پس از ماهها جنگ، بسیاری از این پیوندها دست نخورده باقی ماندهاند. اکنون، قبل از اینکه این روند معکوس شود، این دولتها باید گرد هم آیند تا مکانیزمهای پایداری برای پیشگیری از مناقشه و در نهایت صلح ایجاد کنند.
از همه مهمتر، قدرتهای منطقهای باید از یک روند سیاسی معنادار در ارتباط با مساله فلسطین حمایت کنند. اما آنها همچنین باید گامهای قاطعی برای جلوگیری از تکرار چنین فاجعهای بردارند. بهویژه، آنها باید به دنبال ایجاد ترتیبات امنیتی منطقهای جدید و قویتر باشند که بتواند مساله بنیادین ثبات را ایجاد کند. طبیعتا در این فضا ایران ضمن اینکه گزینههای بازدارندگی خود را در مقابله با اسرائیل تقویت میکند، باید بتواند با رویکرد فراگیرتر همراه شود و همزمان بازیگران عرب را همراه سازد. ظرفیت کنونی ایجاد شده پس از محکومیت منطقهای و بینالمللی اسرائیل فرصتی برای گام برداشتن در این فضاست که میتواند به دستورکار سیاست خارجی ایران پیوند بخورد و همزمان طیفی از ابزارها را فعال کند.
اما آنچه حائز اهمیت است ایران باید برای روز بعد از تنش، چشمانداز میانمدت را هم در دستور کار قرار دهد که راه آن از مسیر اعتمادسازی با بازیگران شورای همکاری خلیج فارس میگذرد. پیشتر علی الشهابی تحلیلگر نزدیک به دربار عربستان سعودی در گفتوگو با نیویورکتایمز به این زمینه اشاره و تاکید کرد: «تا زمانی که ایرانیها دست خود را به سوی ریاض دراز میکنند، رهبری عربستان آن را خواهد فشرد. اگر ایران جدی باشد، این یک بازتنظیم واقعی در خاورمیانه خواهد بود.»
ضرورت «خوانش مشترک» از مهار اسرائیل
محمد خواجویی کارشناس مسائل منطقه معتقد است که گزینه مهار اسرائیل بدون شکلدهی به این تصویر که «این به معنای برتری ایران است» باید برای کشورهای عربی ملموس و نهادینه شود. خواجویی در این ارتباط میگوید: اگر بپذیریم که اسرائیل از رهگذر جنگ کنونی به دنبال تغییر در نظم امنیتی در منطقه و ارتقای موقعیت خود است، این همان چیزی است که میتواند ایران و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس را که مرکز ثقل قدرت و سیاست و ثروت در جهان عرب هستند، در یک نقطه قرار دهد.
ایران در رایزنیهای خود در منطقه باید روی این مساله دست بگذارد که اگر اسرائیل به سمت نظمسازی در منطقه حرکت کند -همانطور که خود مقامهای اسرائیلی اخیرا در این باره صحبتهایی را مطرح کردهاند- زیان آن تنها محدود به ایران و محور مقاومت نیست بلکه کشورهای عربی نیز از این روند متاثر خواهند شد. بنابراین این فهم مشترک قابل شکلگیری است که «مهار اسرائیل» یک ضرورت برای کل منطقه است.
از سوی دیگر ایران باید همزمان، بار دیگر ایده پیمان جامع عدمتخاصم و مداخله میان کشورهای حوزه هرمز را مطرح کند. این کشورها نباید احساس کنند که مهار اسرائیل، به معنای تفوق ایران در منطقه خواهد بود. ارائه چنین ایدههایی میتواند این کشورها را با ایران در مسیر مهار یکه تازی اسرائیل همراه کند. در همین حال ایران در رایزنیهای خود باید برای یک راهکار ایجابی برای حل مساله فلسطین به یک ادبیات مشترک و نزدیک به کشورهای عربی برسد.
دیپلماسی با اهداف کوچک اما عملگرایانه
بردیا عطاران کارشناس مسائل راهبردی دیگر تحلیلگری است که معتقد است باید ظرفیت دیپلماتیک به مساله آتشبس گره خورده و به آن منتج شود. عطاران با طرح چند استدلال میگوید: پس از عملیات ۵ آبان رژیم صهیونیستی به مراکز پدافندی ارتش جمهوری اسلامی ایران این گزاره در میان کارشناسان و تحلیلگران به وضوح تبیین شد که تلآویو در شرایط کنونی -چه به دلایل درگیری با جبهه لبنان و چه فشار واشنگتن- مایل به افزایش درگیری بیشتر با جمهوری اسلامی ایران نیست و در افکار عمومی حتی پس از حمله رژیم اسرائیل بازدارندگی به نفع ایران است.
در نتیجه با اینکه توپ در زمین ایران قرار دارد، همزمان رقابت در شرایط کنونی به نفع تهران است و باید این فرصت را تبدیل به یک دستاورد راهبردی ساخت که اولین دستاورد میتواند آتشبس در جبهههای نبرد لبنان و غزه باشد. پس از این حمله کشورهای عربی منطقه خصوصا، همسایگان حاشیه جنوبی خلیج فارس این اقدام را به شدت محکوم و از همکاری با رژیم به صورت کامل اجتناب کردند، این مساله نشاندهنده موفقیت دیپلماسی در خلال عملیات وعده صادق ۲ بود و نشان داد دیپلماسی میتواند منافع ملی را تامین کند. به نظر میرسد کاهش تنش به طرز چشمگیری در کوتاهمدت ممکن نیست اما اگر بتوان به صورت تاکتیکی و عملگرایانه با استمرار مذاکرات آشکارا و پنهان به دو هدف کوچک اما واقعبینانه برسد گامی مهم در پیشبرد سیاست منطقهای جمهوری اسلامی ایران است اولا از همکاری کشورهای قدرتمند منطقه با رژیم جلوگیری شود و ثانیا کشورهای منطقه به کمپین آتشبس بپیوندند. این مذاکرات میتواند نقطه آغاز همکاریهای کلانتر ایران و همسایگان تلقی شود.
اجماع منطقهای و بازدارندگی توامان
علیرضا مجیدی کارشناس مسائل غرب آسیا هم با طرح این دیدگاه که بیطرفی برخی بازیگران در فضای منازعه برندهای در بر نخواهد داشت، معتقد است که ایران ضمن اینکه باید گزینههای بازدارندگی خود را در برابر اسرائیل تقویت کند، میتواند با طیفی از تغییر لحن تا رویکرد بازیگران عربی همراه شود و از آن استفاده کند. مجیدی معتقد است: تا زمانی که منازعه در حوزه جغرافیایی گستردهای در جریان است، تلقی این بازیگران این است که تنش، منافع آنها را تحتتاثیر قرار خواهد داد. نکته دوم هم این موضوع است که چون تلقی این بازیگران این است که ممکن است ایالات متحده حضور خود را در خاورمیانه کم کند، در نتیجه باید برای تامین امنیت در فضای پساآمریکا چارهای بیندیشند که توافقات ابراهیم بخشی از آن بود.
با توجه به این دو نکته باید به این رسید که با دستیابی به نوعی مجمع گفتوگوی امنیتی و همکاری تا زمانی که علیه منافع آمریکا نباشد و حساسیتهای آن را برنیانگیزد، کشورهای عربی با ما همراهی خواهند داشت. اما اگر تصور این باشد که این مجمع میتواند به بازدارندگی در مقابل اسرائیل برای ما منجر شود، چنین کارکردی ندارد و فراتر از این به چیزی نمیرسیم. چه بسا از یک جنبه، امیدی در واشنگتن ایجاد کند که این مجمع میتواند فضای مناسبی برای مهار نسبی ایران باشد.
ما باید نسبت به اسرائیل به دنبال بازدارندگی باشیم، این در کوتاهمدت مهمتر است، اما میتوان از فرصت مجمع استفاده کرد، حتی از فرصت اجماع سیاسی که بتواند به سمتی حرکت کند که همکاری سیاسی شکل بگیرد یا یک قطعنامه در سازمان ملل تصویب شود، محتمل است که بازیگران عرب با ما همراهی کنند. این گامهای اولیه که نمونه اخیر آن را در مانور دریایی ایران و عربستان مشاهده کردیم، میتواند گامهای اولیه برای تشکیل یک سازمان امنیتی مشترک در منطقه باشد. در حال حاضر مساله اولیه و قطعی ما تمامیت سرزمینی است که باید در برابر اسرائیل بازدارندگی ایجاد کنیم. تجربه ترور اسماعیل هنیه و فضای بعد از آن که ایران منتظر آتشبس در جنگ غزه شد، نشان داد که نباید صرفا در این مرحله باقی ماند و تعلل ورزید./ دنیای اقتصاد