ایران حامی حزبالله نیز حدود ۲۰۰ موشک بالستیک به سمت اسرائیل شلیک کرد. ایرانیها اکنون خود را برای ادعای انتقام اسرائیل آماده میکنند. به نظر میرسد که چرخه خشونت هنوز به پایان نرسیده است. این بر شکست تقریباً کامل بازدارندگی در خاورمیانه تاکید دارد. هم بازیگران دولتی و هم غیردولتی در حال انجام ریسکهای بزرگ هستند. به عنوان یک عملیات مستقل، حمله پیجر میتوانست نشانگر عزم اسرائیل برای وادار کردن حزبالله به کاهش تنش یا مواجهه با یک جنگ فاجعهبار باشد. اما تصمیمهای اسرائیل برای ترور نصرالله، تشدید حملات به لبنان و حتی آغاز تهاجم زمینی، احتمال تیرهتری را نشان میدهد: عملیات پیجر صرفا برای عقب نگه داشتن حزبالله به عنوان مقدمهای برای مداخله نظامی گستردهتر اسرائیل در لبنان بود.
نزدیک به دو دهه است که آرامش نسبی در مرز اسرائیل و لبنان حاکم است. اما تشدید اخیر، واقعیت منطقهای را آشکار میسازد که از زمان حمله هفت اکتبر و درگیریهای غزه، عمیقاً به سمت خطر پیش رفته است. خاورمیانه دیگر مقید به قوانین تثبیت شده تعامل و شیوههای بازدارندگی نیست. مفروضات مربوط به رفتار و محاسبات ریسک بسیاری از بازیگران دولتی و غیردولتی در منطقه به طور فزاینده ای منسوخ شده است. خطوط قرمز واضح و قواعد بازی که دو طرف پذیرفته بودند، آشکارا وجود ندارد.
در این میان ایالات متحده میتواند نفوذ رو به کاهش خود را بازسازی کند و نقش تعیین کنندهای در بازگرداندن بازدارندگی در منطقهای ایفا کند که اکنون کشورها و گروههای شبه نظامی احساس میکنند میتوانند در آن بیپروا عمل کنند. اما ابتدا باید تشخیص دهد که سیاستهای فعلی آن ناکافی و قدیمی هستند. این کشور همچنان تا حد زیادی بر رویکردهای نظامی متعارف برای بازدارندگی تکیه میکند که نمیتواند تغییراتی که منطقه را متاثر میکند، توضیح دهد: بازیگران غیردولتی جسور، بازیگران دولتی مهارنشدنی، و فناوریهای مخرب. واشنگتن باید به همه طرفها کمک کند تا احتمال اشتباه محاسباتی را به حداقل برسانند و برای جلوگیری از فرسایش بازدارندگی که به خشونت دامن زده است، تلاش کند. اگر این کار را انجام ندهد، در خطر کشیده شدن به یک درگیری منطقهای با پیامدهای جهانی است.
محور فرصت طلبان
بازیگران غیردولتی مدتهاست که نقش خاصی در خاورمیانه بازی کردهاند. فرسایش بازدارندگی در خاورمیانه با تغییر گستردهتری تسریع شده است: این تصور که تسلط آمریکا در منطقه رو به زوال است. از آنجا که سیاستگذاران ایالات متحده سعی کردهاند از خاورمیانه دور شوند، بازیگران غیردولتی به دنبال سود بردن هستند و بر این باورند که اکنون میتوانند آزادانهتر در تعقیب اهداف خود بکوشند. به این منظور، دسترسی آسانتر به هواپیماهای بدون سرنشین و موشکها و روایتهای رایجی که آنها را در مقابل اسرائیل و ایالات متحده قرار میدهد، تقویت شدهاند. حمله هفت اکتبر آنها را وادار کرد تا از فرصتها برای ایجاد اختلال استفاده کنند. آشفتگیهایی که توسط بازیگران غیردولتی به راه افتاده، بحران بازدارندگی را مشخص کرده است، رویدادی که بازیگران دولتی را در مشهودترین و مخرب ترین اپیزودهای تشدید غیرقابل کنترل درگیر کرده است.
دشمنان قدیمی، قوانین جدید
شکست بازدارندگی منجر به رویارویی مستقیم ایران و اسرائیل نیز شده است. رگبار موشکی اخیر ایران علیه اسرائیل در تلافی ترور نصرالله، قسمت نهایی از رویارویی مستقیم بین دو دشمن است. در ماه آوریل، ایران حمله اسرائیل به ساختمان کنسولگری ایران در دمشق را که منجر به ترور چند فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از جمله دو فرمانده ارشد شد، با پرتاب بیش از ۳۰۰ موشک و پهپاد به سمت اسرائیل تلافی کرد. این حمله قوانین دیرینه درگیری را که بر «جنگ سایه» بین دو طرف حاکم بود، تغییر داد. ایران ممکن است به دنبال آسیب رساندن به اسرائیل از طریق نیابتیها و اقدامات پنهان باشد، اما از حمله مستقیم به دشمن خود، خودداری میکند. با در نظر گرفتن این سابقه، اسرائیل به اشتباه تصور کرد که پاسخ ایران به حمله اسرائیل به مجتمع دیپلماتیک خود در دمشق محدود خواهد بود.
اما محاسبات ریسک تهران تغییر کرده بود و احتمالا منعکس کننده این باور در میان سیاستگذاران ایرانی است که حملات تحریک آمیز فزاینده اسرائیل مستلزم پاسخی قویتر و آشکارتر است. با وجود این، چرخه افزایشی ادامه یافت. در ماههای بعد، هر دو طرف حملات خود را افزایش دادند. حملات پیاپی اسرائیل به بیروت و تهران در ماه ژوئیه و تبادل موشکی بزرگ در ماه اوت، ترس از یک جنگ همهجانبه را افزایش داد. تشدید تنش اسرائیل در سپتامبر این ترسها را دوباره نمایان کرد. بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، که مدتها به عنوان فرد نسبتا ریسکگریز شناخته میشد، به نظر میرسد که مایل به پذیرش ریسکهای بزرگتر است؛ همانطور که ترور نصرالله و ادامه حملات به لبنان، عملیات اطلاعاتی علیه حزبالله و ترور اسماعیل هنیه رهبر حماس در ژوئیه نشان میدهد.
در مجموع، این حرکات نشان میدهد که نخست وزیر اسرائیل آماده قمار کردن است مبنی بر این گزاره که خطر دو برابر کردن نیروی نظامی برای احیای بازدارندگی و برهم زدن تهدید ناشی از محور مقاومت، بیشتر از خطرات ایجاد یک جنگ در منطقه است. خاورمیانه خود را در لحظهای خطرناک میبیند. کنوانسیونهای قدیمی حاکم بر تشدید تنش کنار گذاشته شدهاند. بازیگران جدیدی ظهور کردهاند و همه به دنبال تسلط هستند. در نتیجه، حواشی برای جلوگیری از یک جنگ همهجانبه کمتر از همیشه است. خطرناکتر از همه، این است که تلاشها برای بازسازی بازدارندگی تا حد زیادی به استفاده از زور محدود میشود. هر یک از طرفین برای بازدارندگی طرف دیگر، تقویت نظامی را در پیش گرفتهاند. ناکامی در پاسخ دادن با زور به یک اقدام تهاجمی میتواند باعث تحریک بیشتر شود، اما همچنین، پاسخ با زور میتواند باعث تشدید بیشتر شود. در هر دو مورد، خشونت به احتمال زیاد به طور غیرقابل کنترلی افزایش مییابد.
مهندسی صلح
ایالات متحده باید رویکرد خود را نسبت به منطقهای که در آن رویارویی مستقیم بین ایران و اسرائیل در حال حاضر یک واقعیت است، تغییر دهد. تا به امروز، حوثیها، کشتیرانی جهانی در دریای سرخ را با وجود درگیری نظامی قابل توجه ایالات متحده متوقف کردهاند، و گروههای ناو هواپیمابر آمریکایی مستقر در منطقه نتوانستهاند حزبالله را از انجام حملات بیامان علیه شمال اسرائیل بازدارند. با وجود اتحاد نزدیک آمریکا با اسرائیل و حمایت حیاتی از ارتش اسرائیل، ایالات متحده نتوانسته است نتانیاهو را از بالا بردن سطح تنش منصرف کند. واشنگتن باید رویکرد جدیدی ایجاد کند که از تمام ابزارهای قدرت ایالاتمتحده برای رسیدگی به واقعیت خاورمیانه جدید و خطرناکتر استفاده کند. این استراتژی جدید باید مبتنی بر مواردی باشد که در آن بازدارندگی و تنشزدایی احیا شود.
یک استراتژی بازدارندگی به روز شده ایالات متحده برای خاورمیانه باید ابتدا مکانیسمهای پشتیبان را تقویت و منظم کند که میتواند خطر اشتباه محاسباتی و سوءتفاهم را کاهش دهد. ایالات متحده میتواند از میانجیگری آرام و شخص ثالث از طریق کشورهایی مانند عمان که نقش مهمی در انتقال پیام بین ایالات متحده و ایران در لحظات تنش بالا داشته است، حمایت کند. همچنین باید ایجاد شبکه ای از خطوط تماس میان اسرائیل، مصر، کشورهای خلیج فارس و ایران را در نظر بگیرد تا به مقامات کمک کند تا از رویارویی ناخواسته اجتناب کنند. کشورها باید برای حفظ خطوط ارتباطی با بازیگران غیردولتی به اشخاص ثالثی که ارتباط مستقیم با گروههای ممنوعه دارند، از جمله بازیگران دولتی مانند قطر و بازیگران سیاسی مانند رهبر شیعیان، نبیه بری در لبنان، تکیه کنند. برای بدترین موارد، ایالات متحده باید یک خط مستقیم (تلفن سرخ) با ایران داشته باشد.
ایالات متحده میتواند با تقویت تواناییهای نظامی خود به جلوگیری از خشونت در منطقه کمک کند. فناوری دفاع موشکی و ضد پهپاد برای توقف تنش در ماه آوریل بین ایران و اسرائیل ضروری بود. با این حال، این سلاحها به طور مداوم در حال تکامل هستند. ایالات متحده باید نوآوری این فناوری را از طریق تعمیق مشارکتهای بخش خصوصی، پاداش دادن به خلاقیت در تولید و کوتاهکردن جدول زمانی این سلاحها از زمان ایده تا تولید، در اولویت قرار دهد. با این حال، قبل از شلیک موشک، واشنگتن باید نقش اساسی دیپلماسی در ایجاد بازدارندگی را بشناسد. یک استراتژی دیپلماتیک موثر برای منطقه، بازدارندگی را نه تنها با تهدید و اجبار دیگران، بلکه با ایجاد انگیزههای مثبتی که از درگیری اجتناب میکند، دوباره برقرار خواهد کرد. درست یک سال قبل از حمله هفت اکتبر، اسرائیل و لبنان با کمک دیپلماسی ایالات متحده و وعده منافع واقعی برای هر دو طرف، به یک توافق مرزی دریایی دست یافتند.
هر یک از طرفین امیدوار بودند که از داراییهای ارزشمند گاز طبیعی در دریای مدیترانه بهرهبرداری کنند. حل و فصل مساله مرزهای دریایی منبع اختلاف را از بین برد که در غیر این صورت میتوانست به خصومتهایی منجر شود که همواره این سرمایهگذاریهای گاز طبیعی را تضعیف میکرد. به طور گستردهتر، دادن چیزی به بازیگران غیردولتی میتواند محاسبات ریسک آنها را تغییر دهد و به صلح و آشتی تبدیل کند. برای کاهش بیشتر درگیریها در خاورمیانه، ایالات متحده باید به تسهیل ساختار امنیتی منطقه ای در قالب مشارکتهای امنیتی و موافقتنامههای همکاری بین کشورهای همفکر، به منظور حل و فصل مسالمت آمیز مناقشه کمک کند که در این منطقه وجود ندارد. در غیاب این اصلاحات، وضعیت موجود غیرقابل دفاع است. مدلهای منسوخ بازدارندگی در خاورمیانه قرن بیست و یکم که بازیگران غیردولتی دسترسی آسان به هواپیماهای بدون سرنشین و سایر فناوریها دارند، شکست خوردهاند. تنها پیکربندی مجدد رویکرد کنونی ایالات متحده برای بازدارندگی در خاورمیانه از فاجعه جلوگیری میکند.