آرمان امروز: محمدمهدی عبدخدایی، دبیرکل جمعیت فدائیان اسلام در گفت و گویی با اشاره به بهبود وضعیت ایرانی ها نسبت به اوایل انقلاب گفته :«همچنین مصرف سرانه مردم نسبت به روزهای اول انقلاب سه برابر شده است. آنهم در حالتی که در زمان محمدرضا در سال ۱۳۵۶، ۲۶ میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار ارز از فروش روزانه نفت به خزانه کشور تزریق شده بود که امروز فروش نفت ایران به دلیل تحریمها بسیار کم است، اما مصرف سرانه سه برابر شده است. قدرت خرید آن ۲۶ میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار امروز به ۵۰۰ میلیون دلار میرسد. چون خودِ دلار سالانه یک یا یک و نیم درصد تورم داشته است که ۴۵ سال از این تورم گذشته است.»
وی توضیح داد: مردم ایران انقلاب کرده و تحول را به وجود آوردند تا بتوانند، کارهای شگفت انگیزی انجام بدهند. یعنی مردم این شعر «برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی، که در نظام طبیعت ضعیف پامال است» را مورد توجه قرار داده بودند.
اما آیا چنین آماری درست است و وضعیت معیشت و رفاه ایرانیان بهبود پیدا کرده است؟ آیا آنچه ما در زندگی خود احساس می کنیم تایید کننده حرف های عبد خدایی است و سفره ما بزرگتر شده است؟
توقف مصرف سرانه دهه ۹۰
رشد مصرف سرانه شهروندان ایرانی در دهه گمشده نود متوقف شد و به تدریج روندی کاهشی را نیز آغاز کرد. رفاهی که تحت تأثیر سرمایهگذاری در دورههای مختلف قبلی افزایش مییافت، حالا همزمان با افت شدید سرمایهگذاری دچار یک چشمانداز نزولی شده است. سرمایهگذاری سرانه به سطح سال چهل شمسی برگشته است و بلندترین زنگ خطر را برای آینده رفاه ایرانیان به صدا درآورده است.
درآمد ملی کشور در نهایت توسط خانوارها به یکی از سه صورت مصرف، پسانداز و مالیات به دولت درمیآید. رفاه خانوار از طریق مصرفش شکل میگیرد. تصمیم افراد و خانوارها برای پسانداز (از سپردهگذاری در بانک تا خرید ارز و طلا) یا دریافت وام هم برای این است که مصرف در طول عمر وضعیت همواری را طی کند و بهبود یابد. بنابراین در نمودار بالا که مصرف سرانه ایرانیان را به کمک دادههای حسابهای ملی بانک مرکزی نمایش میدهد، عملاً تغییرات رفاه متوسط هر ایرانی قابل مشاهده است. اما رشد مصرف در آینده نیازمند سرمایهگذاری در حال است و در نتیجه روند سرمایهگذاری سرانه نوعی پیشبینی از رفاه آینده را ارائه میکند.
برای این که بتوانیم تغییرات «واقعی» مصرف را مشاهده کنیم، باید اثرات تورم که باعث میشود قیمتها و دستمزدها به صورت «اسمی» زیاد شوند، حذف کنیم. برای مثال، در سال ۱۳۴۳ مصرف سرانه به قیمت سال ۱۴۰۰، ۹ میلیون تومان بوده است. طبیعتاً مصرف به قیمتهای همان سال عدد بسیار کوچکتری است اما در واقع مصرف ایرانیان از آن سال چیزی بیش از سه برابر شده است و باقی افزایش اسمی مصرف آنها صرفاً به خاطر تورم بوده است. برای مثالی دیگر، میتوان به مصرف سال ۹۰ اشاره کرد که به قیمت سال ۱۴۰۰، ۳۶ میلیون تومان بوده است. برای محاسبه این مقادیر حقیقی، مشاهده میکنیم که قیمت سبد مصرفی در طول این سالها تا سال ۱۴۰۰ چند برابر شده است (همان تورم) و سپس مصرف و سرمایهگذاری آن سال را به اندازه این افزایش قیمت زیاد میکنیم تا مقدار آن بر مبنای قیمتهای ۱۴۰۰ به دست بیاید. بر مبنای این محاسبه، سال ۹۰ با بالاترین مصرف سرانه در ایران همراه بوده و پس از آن سیری نزولی در رفاه طی شده است.
چشمانداز رفاهی ایرانیان
در دهه چهل و ابتدای پنجاه، سرمایهگذاری سرانه بر خلاف مصرف به محض وقوع رشد اقتصادی و به ویژه در زمان فوران درآمد نفتی افزایش زیادی مییابد. اوجگیری مقدار حقیقی درآمدهای نفتی در سال ۵۳ باعث میشود شیب افزایش سرمایهگذاری بسیار تند شود و در سال ۱۳۵۵ که قله سرمایهگذاری در تاریخ ایران است، به ازای هر ایرانی ۶۴ میلیون تومان (به قیمت ۱۴۰۰) سرمایهگذاری در اقتصاد صورت گیرد.
سرمایهگذاری سرانه در ایران در سال ۹۰ به قله ۲۱.۶ میلیون تومانی رسیده و سپس دچار نزول نسبتاً سریعی شده است. به طوری که در سال ۱۴۰۰ مقدار سرمایهگذاری به ازای هر ایرانی به رقم ۴.۳ میلیون تومان رسیده است.
شوک اول تحریمها در ابتدای دهه ۹۰ باعث توقف مصرف میشود اما آن را چندان کم نمیکند. در واقع به نظر میرسد افت درآمد ملی در این دوره از سوی خانوارها موقت فرض میشود و در نتیجه آنها میکوشند مصرف خود را به قیمت کاهش پسانداز خود حفظ کنند. اما تحریمهای مجدد در انتهای دهه ۹۰ اثر متفاوتی روی مصرف خانوار میگذارد. به طوری که ۳۴ میلیون تومان مصرف سال ۹۶ به ۳۰ میلیون تومان مصرف سالانه در سال اخیر رسیده است. این شوک اخیر به درآمد ایران بر خلاف شوک قبلی، مثل یک افت دائمی در درآمد از سوی خانوارها تعبیر شده و در نتیجه آنها مصرف خود را کاهش جدی دادهاند. بنابراین طی دهه ۹۰ ابتدا رشد رفاه ایرانیان متوقف شده و سپس دست به عقبنشینی زده است.
درآمد نفتی سرمایهگذاریشده در دهه پنجاه و همچنین دهه هشتاد، از عوامل مهم حفظ مصرف در سطوح قبلی یا صعود آن بودهاند. این سرمایهگذاریها که بخشی از آنها از سوی دولتها روی زیرساختها یا شرکتهای دولتی صورت گرفته و بخش دیگر به خاطر ثبات موقت اقتصادی در بخش خصوصی انجام شده، مبنای رشد اقتصادی و افزایش رفاه سالهای بعد بودهاند. حالا اما سرمایهگذاری آنقدر کم شده که به سختی کفاف جبران استهلاک سرمایهها و زیرساختهای قبلی را میدهد و در نتیجه نمیتواند زیربنای بهبود رفاه را ایجاد کند. بنابراین افت رفاه در آینده میانمدت سرنوشت اجتنابناپذیری است که تنها بازگشت سریع سرمایهگذاری میتواند از شدت آن بکاهد. بازگشتی که بدون تغییر اساسی در ثبات اقتصاد کلان ممکن به نظر نمیآید.