در خاورمیانهای که تاکنون با طلای سیاه شناخته شده و ارزش استراتژیک پیدا کرده است، عنصر دیگری در حال نقشآفرینی است که میتوان از آن به مروارید سفید تعبیر کرد. متغیری که با کمیاب شدن روزانه آن به دلیل تغییرات اقلیمی، در حال تغییر دادن ژئوپلیتیک این منطقه حیاتی از جهان است. اشرفغنی، رئیسجمهور پیشین افغانستان سخنرانی مشهوری دارد که در آن میگوید اگر ایرانیها بیشتر از حقابه خودشان در توافق ۱۳۵۱ بخواهند، مابهازای آن به ما نفت بدهند.
اکنون پس از بهرهبرداری از بند کمالخان که مسیر انتهایی هیرمند را تغییر داده وضعیت دشوارتر شده و بدتر آنکه حالا ۲۰ بند دیگر قرار است روی رودخانه هیرمند ساخته شود و به کمک تکنولوژیهای وارداتی از هند و چین وسعت اراضی کشاورزی یکصدهزار هکتار افزایش یافته که عمده آن هم خشخاش است که مصرف آبش ۲ برابر میانگین مصرف آب در بخش کشاورزی است.از این زاویه است که چند پرسش حائز اهمیت و پاسخگویی است. اینکه چه آیندهای در انتظار سیستان و بلوچستان است؟ چطور میتوان با دیپلماسی، منافع آبی ایران در هیرمند را تامین کرد؟ و نوع مواجهه با طالبان باید چگونه باشد؟ مراد کاویانی راد، عضو هیات علمی دانشگاه خوارزمی، محمد درویش پژوهشگر محیطزیست و سید علی طباطبایی عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی در میزگرد نقد و نظر گروه رسانهای دنیایاقتصاد، این موضوع مهم را مورد بررسی قرار دادند.
آب؛ گروگان افغانها
مراد کاویانی راد استاد دانشگاه خوارزمی و موسس گروه هیدروپلیتیک اولین سخنرانی بود که در این نشست به مناقشه آبی ایران و افغانستان پرداخت. وی با بیان اینکه در موضوع مناقشات مرزی آب، تعریف مشخصی از واژه هیدروپلیتیک وجود نداشته و عمدتا ناظر بر رشته روابط بینالملل و ناظر بر نزاع و کشمکش کشورها بر سر منابع آب محدود و مشترک میان دو کشور بود، گفت: «این واژه نخستین بار سال ۱۹۷۹ توسط جان باترز بری، که روی رود نیل کار میکرد استفاده شد. نگاه او نیز منطبق بر روابط بینالملل بود. باید توجه داشته باشیم که جغرافیای ایران، کمآبی را به ما تحمیل کرده و سرزمینی است که همواره با بحران آب درگیر خواهد بود. این موضوع در متون قدیمی ایران نیز به آن اشاره شده است.
در عین حال، در منطقهای هستیم که ظرف چند سال گذشته مصرف کشورها بر منابع موجود پیشی گرفته و در عین حال، در حرکت از غرب به شرق، میزان، نوع و مکان بارش کاهش و تغییر پیدا کرده به طوری که به کمتر از ۲۳۰ میلیمتر رسیده است. در عین حال با افزایش جمعیت، گسترش شهرنشینی و گسترش کشاورزی -نه توسعه- مواجه بودهایم. این عوامل منجر به افزایش مصرف آب شده است.» به گفته او، با توجه به آنکه توسعه، امنیت و رفاه بدون آب ممکن نیست، مدیریت منابع آب توسط کشورها امر طبیعی است. یکی از این موارد مهار رودهایی است که از کشورهای اطراف وارد میشوند.
به عنوان مثال، ترکیه در دهه ۷۰ و همزمان با شروع توسعه، کنترل منابع آبی را مورد توجه قرار داد و برای کنترل ناامنیهای بخش شرقی این کشور و از بین بردن فقر، تصمیم گرفت تبدیل به هاب غذایی منطقه شود. از این روی، تمرکزش را بر مهار رودهای دجله و فرات قرار داد. ایران نیز بخشی ازحوضه آبریز دجله محسوب میشد. این نگاه ترکیه تبعات منطقهای و بینالمللی داشت که میتوان به تاثیر سیاستهای آب و تحولات در سوریه و بحرانزدگی عراق اشاره کرد، هر چند ترکیه الزاما به دنبال این شرایط در این کشورها نبوده است، اما کل کشورهای منطقه تحتتاثیر آن قرار گرفتند.
کاویانیراد، با بیان اینکه راهحل این مشکل در کشورهای مختلف متفاوت است، به کشورهای اروپایی اشاره میکند که با همکاری و تعامل علاوه بر حل مشکل، توانستهاند محیطزیست را حفظ کنند، گفت: «در خاورمیانه به دلیل حاکمیت ژئوپلیتیک که نظامی محور و منافعملی خاص محور است و به بازتاب تصمیمهای خود بر کشورهای همسایه توجه نمیکند، مساله آب را نمیتوان جدا از این وضع دانست بهگونهای که در چند دهه گذشته مساله و مناقشه آب به سیاست خارجی جهت داده است. طبیعتا کشورهایی که در موقعیت پاییندست قرار داشتند بیشتر متاثر شدند؛ بهویژه عراق و سوریه.» به گفته او، ژئوپلیتیک طیفی از مناسبات قدرت از همکاری تا جنگ را در بر میگیرد. بنابراین کشورها به تناسب اینکه زمامداران چه فهمی از آن داشته باشند، یکی از این مناسبات قدرت را به کار گرفته و بر اساس آن سیاست آبی را در پیش میگیرند.
کاویانی راد، با بیان اینکه از دهه ۷۰ با توجه به وضعیت کمبود آب در خاورمیانه و جنوب غرب آسیا اعلام شد که جنگهای آینده این منطقه بر اساس آن اتفاق خواهد افتاد، گفت: «اما تجربیات جهانی نشان داده بیشترین چالشهای آبی و کشمکشهای آب پایه در داخل خود کشورها و در واحدهای ایالتها یا استانها رخ میدهد. نگاه واقعگرایانه نیز چنین است؛ هرگونه جنگ بر سرآب، هزینه دارد. بنابراین تصمیمگیران اول محاسبه میکنند که در صورت وقوع جنگ، چقدر باید هزینه کنند و چه به دست میآورند. هزینهای که کشورها بابت جنگ خواهند پرداخت به مراتب کلانتر از چیزی است که در قبال آب به دست خواهند آورد. پس باید به سمت ابزارهای کم هزینهتر که ضامن پایداری آبی سرزمین است، حرکت کرد.
چنانکه نگاه قالب در دنیا، دیپلماسی و همکاری بین کشورها و کنشگران منطقهای است.» به گفته او ایران در نقطهای قرار گرفته که با توجه به ژئوپلیتیک سنتی، همواره آب مرکز تنش بوده و کمتر توانسته منشأ همکاری قرار گیرد. به همین دلیل در منطقه ما کمآبی موجب شده که کشورهای بالادست از آب هم به عنوان اهرم سیاسی و هم توسعه کشور استفاده کنند. به این جهت کشورهای پاییندست متاثر شده و امنیت، ثبات و توسعه در آنها به خطر بیفتد. با توجه به شرایط کنونی، یکی از مهمترین موضوعات آینده مناسبات کشورها در ارتباط با آب است. کاویانی راد در این خصوص گفت: «یکی از بزرگترین چالشهای تحلیل مناسبات ایران و افغانستان، این است که همواره به عنوان کارگزار یا پژوهشگر، به مناسبات ایران و افغانستان دقت میکنیم و کمتر پیش آمده از منظر یک کارشناس یا کارگزار افغانتبار به آب نگاه کنیم. به دلیل آنکه از منظر خودمان نگاه میکنیم، همیشه محق هستیم اما در تحلیل باید رویکرد طرف مقابل را ببینیم. ۷۵درصد جمعیت افغانستان روستایی، کوچزیست یا عشایرند و ۶۱درصد جمعیت آن کشاورز است.
طبیعتا در مقام یک کارگزار افغانتبار، تمام تلاش این خواهد بود که منابع محدود موجود را صرف حوزهای کنیم که منافع اکثریت جامعه افغان تحتتاثیر قرار میگیرد. پس طبیعی است که کارگزاران و مقامات افغان روی منابع آبیشان سرمایهگذاری کنند.» این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه در دوره ۲۰ ساله حکومت جمهوری در افغانستان که همراه با رونق اقتصادی، صادرات، واردات و انجام کارهای زیرساختی بود، ۶۵درصد جمعیت این کشور درآمدی کمتر از یک دلار داشتند، گفت: «بعد از آن دوره، طالبان به قدرت رسید که مظهر اراده ملی در افغانستان نبود و حالا این حکومت برای دولت- ملتسازی و کسب مشروعیت، باید در حوزههایی سرمایهگذاری کند که بیشتر مورد توجه مردم قرار گیرد. آب یکی از آن موارد است.»
به گفته او در همه دورهها در افغانستان بحث کنترل آب، در پس کنش کارگزاران افغانتبار وجود داشته و صرفا معطوف به ایران نیست. در عین حال، افغانستان تنها یک قرارداد در مورد رودهای مرزی دارد که آن هم با ایران است. کاویانیراد، با بیان اینکه توسعه افغانستان در گرو آب است، گفت: «همه نظامها از این تصمیم متاثر شده و آب در افغانستان و نزد افکار عمومی هویت حیثیتی پیدا کرده است و حاضر به مذاکره نیستند. اگر کسی بخواهد در این زمینه معاملهای کند، احتمالا منافع افغانستان را فروخته است.»
او با اشاره به وضعیت شرق ایران و رابطه آن با آب، گفت: «شرق ایران در چند دهه گذشته به سمتی حرکت کرده که گروگان افغانها شده است. افغانستان به این نتیجه رسیده که شرق ایران منابع آبی لازم را برای تامین امنیت آبی ایران ندارد. بخش عمدهای از آب زیرزمینی خراسان رضوی تمام شده است. تقریبا ۸ دشت کشور گرفتار پایین رفتن سطح آبهای کشور شدهاند. بیشتر دشتهای کشور گرفتار فرونشست زمین شدهاند. خراسان رضوی قدرت تامین نیازهای خود را ندارد. این در حالی است که مشهد در شمال شرق کشور، یک کارکرد بینالمللی نیز دارد که در تحولات کشور بسیار مهم و اثرگذار است.
مردم مشهد مانند مردم سیستان در صورت کمبود آب شرایط کوچ به دیگر نقاط کشور را ندارند.» به گفته او، با توجه به وضعیت شرق ایران و آب آن منطقه، افغانها شرق ایران را به گروگان گرفتهاند و خوب میدانند که به هر میزان فشار بیشتری بر ایران وارد کنند، امکان کسب امتیاز بیشتری وجود دارد. این شیوه رفتاری همواره ثابت است و به نوعی تفاوتی میان نظام جمهوری و طالبان در خصوص منابع آبی کشور وجود ندارد. این وضعیت در آینده نیز ادامه خواهد داشت.
کاویانیراد، با بیان اینکه افغانستان از این به بعد نیز به ایران آب نخواهد داد، گفت: «تغییرات اقلیمی نشان میدهد که میزان بارشهای ایران و افغانستان بین ۲۰ تا ۳۰درصد کاهش پیدا خواهد کرد. در آن شرایط، افغانستان در عمل آب چندانی برای صادرات نخواهد داشت. پس، امروز باید به دنبال سیاستی باشیم که شرق ایران را در پیوند با کشوری بیثبات و غیرقابل اعتماد یعنی افغانستان قرار ندهیم. در حقیقت امنیت نباید در پیوند با تحولات برون مرزی رخ دهد که این موضوع به معنای بیتوجهی ایران به حقابه خود نیست، اما در افغانستان فرآیند دولت- ملتسازی اتفاق نیفتاده، پشتونهایی بر سر کار بودهاند که رویکرد خوبی به ایران نداشته اند. پس تا زمانی که در افغانستان یک حکومت ملی که برآیند اراده ملتی به نام افغانستان باشد شکل نگیرد که افغانستان مکمل ژئوپلیتیک ایران است، این تنش میان ما برقرار خواهد ماند.»
کاویانیراد، در مورد اقداماتی که میتوان برای بهبود شرایط در پیش گرفت، گفت: تلاش ایران بر این است که در افغانستان یک حکومت ملی فراگیر شکل بگیرد. کارگزاران افغانستان باید به این فهم برسند که ما مکمل یکدیگر هستیم نه دشمن یکدیگر. امنیت و ثبات ما در صورتی تامین میشود که به این نتیجه برسیم که ما مکمل یکدیگر هستیم. اما مقامات طالبان ملیاندیش یا افغانستاناندیش نیستند. در عین حال، باید در نواحی مرزی کارهای تجاری و بازرگانی انجام داد به گونهای که منافع مشترک مانع از بستن آب روی ایران توسط مقامات افغان شوند که این موضوع بعید است در چند دهه آینده اتفاق بیفتد.
همکاری دو همسایه در یک اقلیم خشک
محمد درویش فعال محیطزیست نیز دراین نشست درپاسخ این سوال که مناقشه آبی هیرمند چه ویژگی خاصی دارد که در باقی مناقشات آبی وجود ندارد؟گفت: رودخانه هیرمند یکی از مهمترین رودخانههای مهم آسیای جنوب غربی و خاورمیانه است وهزار و ۱۵۰کیلومتر طول این رودخانه است و از ارتفاعات سخت و خشن هندوکش سرچشمه میگیرد و در مرز افغانستان و چین، آب و هوای هیمالیا را به مرز شرقی ایران منتقل میکند و به طور متوسط آورد این رودخانه در حدود ۸میلیارد مترمکعب است که نشاندهنده عظمت این رودخانه است. وی درتوضیح این موضوع گفت: اگر بخواهم ۸میلیارد مترمکعب را به تفسیر بکشم، مشهورترین رودخانه مرکزی ایران زایندهرود، ۸۰۰میلیون مترمکعب آورد سالانه دارد یعنی رودخانه هیرمند ۱۰ برابر بیشتر ازرودخانه زایندهرود آورد سالانه دارد که این آورد متوسط این رودخانه است.
این رودخانه دربرخی سالها تا ۲۰میلیارد مترمکعب آورد داشته است. به همین دلیل پایاب بسیار بزرگی داردکه بیش از نیممیلیون هکتار دردشت سیستان، هامون پوزک و صابری و هامون هیرمند ایران را تبدیل به انبارغله جهان کرده بود. ولی به موازات پیشرفت و مواهب استفاده از ابزار توسعه در افغانستان و به موازات ورود موتور پمپها، میزان برداشت آب از رودخانه هیرمند تسهیل شده است، بهخصوص وقتی آب وارد دشت در ایالت هرات میشود. درویش درمورد تاریخچه مشکلات موجود برسر آب گفت : اولین درگیریها و مشکلات نیز به ۱۵۰سال قبل در زمان حکومت ناصرالدینشاه بازمیگردد که ماجراها خیلی جدی شد و نخستین هشدارها درمورد کاهش آب خصوصا در دورانی که ما دچارخشکسالی بودیم مطرح شد و درنهایت انگلیسیها تلاش کردند برای حل مشکل وساطت کنند و ما با یک عقبنشینی آشکار قبول کردیم تا هرات را بدهیم و به جای آن حقابه پایداری را ازهیرمند داشته باشیم.
وی درادامه گفت : تا چند سالی وضعیت خوب بود تا اینکه آمریکاییها درسال ۱۹۵۹، یعنی بیش از ۶۰سال پیش سد بزرگی را (سد کجکی) در آن منطقه تاسیس کردند. حجم سد کجکی ۸/ ۲میلیارد مترمکعب است. دقت کنید حجم همین سد بحثبرانگیز چمشیر در ایران ۳/ ۲دهم میلیارد مترمکعب است و این درحالی است که آن زمان احداث سدی با حجم آب ۸/ ۲میلیارد مترمکعب کار طرح بسیار بزرگی بود. به هرحال وقتی آن سد را احداث کردند، درحقیقت به یکباره شوک عظیمی به رودخانه هیرمند وارد شد و اولین موج بزرگ مهاجرت که مردم زیادی از منطقه سیستان و زابل منطقه را ترک کردند و به سمت گلستان حرکت کردند و هنوز هم اجدادشان دراین منطقه هستند پس ازاحداث این سد آغاز شد.
این فعال محیطزیست اظهارکرد: به خاطر مشکلاتی که در حکومت پادشاهی آن زمان افغانستان ایجاد شد و درگیریهای امنیتی که به وجود آمد، دومتر پایانی سدکه حجم بسیار قابلتوجهی داشت و دریچه اضطراری سد هیچ گاه به پایان نرسید و ساخته نشد و درطول این نیمقرن هیچ یک ازدولتهای افغانستان فرصت نکردند، این سد را کامل کنند. اگر این سد کامل میشد به مراتب فاجعه درسیستان و زابل جدی ترمیشد. ولی همین مساله موجب شد تا دولت وقت ایران در زمان هویدا وارد مذاکره جدیتری با طرف افغانستان بشوند تا بتوانند حقابه نسبتا قابل قبولتری را برای ایران به دست بیاورند و در نهایت به ۸۲۰میلیون مترمکعب رسیدند که تقریبا به اندازه زایندهرود بود و قرار براین شد که همیشه به ایران برسد.
درویش گفت: شرط توافق این بود درسالی که آورد رودخانه نرمال است افغانها ۸۲۰میلیون مترمکعب آب به ایران بدهند. خوشبختانه یا متاسفانه از نگاه آنها چون به اندازه کافی بند و سد نساخته بودند و وزارت نیرو در افغانستان وجود نداشت که نفس همه رودخانهها را بگیرد، تقریبا همیشه بیشتراز این میزان به ایران آب میرسید و حتی در سالهایی آنقدر آب وارد هامون شد که کل منطقه را پر کرد وآنها مجبور شدند نظام هیدرولوژیک تالاب را به هم بزنند و یک کانال بزرگ حفر کنند تا آب وارد گود زره در مرزبین پاکستان وافغانستان شود که درنتیجه آن ما درآمد صیادی بزرگ و حصیربافی داشتیم، و ازسوی دیگر گرد و خاک نیز مهار شده بود و درکنار آن کشاورزی هم رونق گرفته بود.
وی افزود: ولی بعد ازا ینکه حکومت مرکزی درافغانستان کمی قدرت گرفت با اسکورت آمریکاییها بند کمالخان که ۴۰سال ساختنش طول کشیده بود، ایجاد شد. خود طالبان حتی چندبار حمله کردند تا این بند را خراب کنند تا ساخته نشود و اگرعملیات پارتیزانی طالبان نبود این فاجعه به مراتب زودتر اتفاق میافتاد. ولی به هرحال در سال ۱۴۰۰آنها توانستند سد را افتتاح کنند و اشرف غنی درسخنرانی معروف خود اعلام کرد که اگر ازاین به بعد ایرانیها بیشتر از حقابه خود (قرارداد۱۳۵۱) را بخواهند، باید در ازای آن به ما نفت بدهند. اما ماجرا آن بود که یک کار حیرتانگیزی انجام دادند.
درسال ۱۳۹۸یعنی دوسال قبل از افتتاح این سد در هشداری که مرکز بررسیهای استراتژیک نهاد ریاست جمهوری به وزارت نیرو و وزارت خارجه داده بود اعلام کرده بود که افغانها درحال تغییر مسیر هیرمند به وسیله بند کمالخان هستند. یعنی اگر سرریزی هم رودخانه هیرمند از کجکی و کمال خان داشته باشد، به سمت ایران نخواهد آمد و به سمت گود زره خواهد رفت. یعنی این اراده دردولت وقت افغانستان شکل گرفت که درکل آبی به سمت ایران راه پیدا نکند. اوج بحران و خطر اینجا بود که رودخانهای به عظمت هیرمند را که میلیونها سال در این مسیر حرکت کرده است، تغییر مسیر دادند که از نظر قوانین حاکم بر سازمان ملل در ردیف نسلکشی و جنایت جنگی محسوب میشود و میتواند نظام زندگی صدها هزارنفر را در پایاب حوضه آبخیز هیرمند تغییر دهد.
درویش با بیان اینکه ما خیلی بد عمل کردیم گفت : ایران تنها کشوری بود که سیمان لازم برای ساخت بند کمال خان را تهیه کرده است. در زمانی که کسی این کار را نمیکرد، خود ما به دست خودمان همان شاخهای که روی آن نشسته بودیم در واقع قطع کردیم و فاجعه را به مرحله امروز رساندیم. خبر بدتر این است که حالا میخواهند ۲۰بند و سد دیگر روی رودخانه هیرمند بسازند. درخبری بدتر از این، آنها وسعت اراضی کشاورزی را به کمک این تکنولوژی و به کمک موتورپمپهایی که ازچین و هند وارد کردهاند، به یکصدهزار هکتار افزایش دادهاند و در بخش بزرگی از این اراضی که افزایش دادهاند درحال کشت خشخاش هستند که میانگین مصرف آب آن دوبرابر متوسط مصرف آب در بخش کشاورزی است.
یعنی دستکم یک و نیم میلیاردمترمکعب. دریک دهه اخیر آنها بارگذاری بیشتری را درهیرمند تعریف کردهاند و اتفاقا جمهوری اسلامی ایران اگر بخواهد وارد تعامل بینالمللی برای مقابله با این خطر شود میتواند بگوید من الان نوک خاکریزی هستم که میتواند تعادل روانی جهان را به هم بریزد. این آب که به ما نمیرسد میخواهد صرف تولید محصولی شود که میتواند منجر به افزایش بزهکاری و اعتیاد در کل سطح بینالملل شود. درواقع این ماجرا یک تهدید جهانی است. در واقع اگر بخواهیم با زبان دیپلماسی حرف بزنیم ما تنها کشور متضرر نیستیم؛ دنیا هم ضرر میکند.
این فعال محیطزیست در ادامه گفت: اگر این 20سد و بند که عمدتا به کمک ترکیه درحال ساخت در افغانستان است، روی هیرمند ساخته شود همان بلایی که ترکیه در قالب پروژه گاب برسرعراق و سوریه آورد، همان بلا هم بر سر ما خواهد آمد. به هرحال این ماجرا سبب خواهد شد که ما باید به فکر چانهزنی با هر دولتی که در افغانستان مستقر شود، باشیم. البته آب حق ایران است اما باید ما بر اساس پدافند غیرعامل دنبال منابع جایگزین آب شرب بهخصوص برای مردم درشرق کشورچه در مشهد و خراسان و چه در زابل باشیم تا زمانی که وارد مذاکره و چانهزنی با آنها شدیم ازما باجگیری نکنند. اگر طرف مقابل ما احساس کند که ما وابستگی شدیدی به این آب داریم و اگر آب به ما نرسد با سیل مهاجرت روبه روخواهیم شد امکان دارد امتیازهای خیلی بیشتری ازما بگیرند.
درویش در بخش دیگری از این نشست در پاسخ به این سوال که به نظر شما مردم یا نهادهای مدنی چگونه میتوانند در صورت عدمموفقیت دولتها کمکی به حل مشکل کنند و نقشی داشته باشند، گفت: به هرحال نیمی از مردم افغانستان فارسی زبان هستند و اگرچه حکومت سیاسی درحال حاضر در کابل در اختیار پشتونهاست، اما به هرحال این نسبت تاریخی وجود دارد و ما پذیرای بیش از 6میلیون نفر از شهروندان افغانستان درکشورمان هستیم و این تمایلات همیشه بوده و هست. وی با بیان اینکه باید بتوانیم به یک راهحل سوم برسیم گفت: دولت حاکم برافغانستان که حاضراست با آمریکایی مذاکره کند که پیامبر آنها را هم قبول ندارد، طبیعتا اگر لازم باشد میتواند با ما هم مذاکرهکند. درمنطقه فرارود، منطقه هریرود، منطقه هیرمند، منطقه گود زره و هامون که یکی از این هامونها مرز مشترکی با افغانستان نیز دارد، بزرگترین چشمههای تولید گرد وخاک درمنطقه هستند. درحال حاضرکشورهای ایران، افغانستان و پاکستان ازاین مساله آسیب جدی میبینند.
بادهای مشهور 120روزه منطقه که الان تبدیل به بادهای 160روزه شده است، معیشت و کیفیت زندگی را در این مناطق درهرسه کشورتحتتاثیر قرارداده است واگر ما بتوانیم به کمک منابع آبی که به سمت هامون و تالابهای اقماری هدایت میشود، چشمههای تولید گرد وخاک را مهار کنیم، یک معادله برد - برد برای هرسه کشور افغانستان، پاکستان و ایران خواهد بود. درویش گفت: افغانستان کشوری است که به شدت به انرژی، برق و سوخت نیاز دارد و ما میتوانیم با استفاده از تبدیل چالش بادهای 120روزه و پهنه دشتی وسیعی که درمنطقه شرق وجود دارد، از طریق استحصال انرژی خورشیدی و بادی برق بگیریم و آن را به همسایه شرقی بدهیم و درعوض از آنها آب دریافت کنیم. وی با استناد به سخنان کاویانیراد گفت: ما درواقع تنها معبر اصلی افغانستان به آبهای آزاد هستیم مثل بندر چابهار که در سختترین شرایط تحریمی علیه ایران از طرف ترامپ به دلیل منافع کشور دوستش اشرف غنی هیچ گاه تحریم نشد و این امکان هنوز برای ایران وجود دارد.
درویش اظهار کرد: به هرحال خردی در افغانستان وجود دارد و آنها کمپینی درزمان اشرف غنی به راه انداختند با این عنوان که آب آبرو است. چون آب برای آنها اهمیت زیادی دارد و این میتواند تبدیل به یک وزنه دیپلماتیک ارزشمند بشود که به ازای آبی که به ایران میدهند امتیاز بگیرند. اما الان ماجرا فراتر از این موضوع است. آنها میگویند وقتی ما به آب نیاز داریم به شما آب نمیدهیم. امسال نیز بیش از یک میلیارد مترمکعب آب را به سمت گودزره حرکت دادند و کاری کردند که این آب درآن منطقه تبخیر شود ولی در اختیار ایران قرار نگیرد. این دیگر به این معنی نیست که آنها خودشان به این آب نیاز داشتند آنها درواقع امسال نمیخواستند به خاطر کینه و عداوتی که وجود دارد، آب را به سمت ایران هدایت کنند و این خطرناک است. این فعال محیطزیست گفت: درواقع کابل احساس میکند که حکومت ایران میتواند منافع درازمدت استراتژیک آنها را به خطر بیندازد، چون درواقع حکومت ملی در این کشور وجود ندارد که منافع ملی برایش اهمیت داشته باشد. اگرمنافع ملی برایش مهم باشد میتواند پای مذاکره بنشیند. همانطور که اشرف غنی گفت اگر لازم باشد مطابق قرارداد1351حاضریم آب بیشتری به ایران بدهیم و به جای آن به ما نفت بدهید. ولی درحال حاضر ما نمیتوانیم چنین دیالوگی با آنها برقرار کنیم.
درویش در ادامه با ابراز امیدواری برای عبور از این مرحله گفت: ما باید به سمت اقتصادی حرکت کنیم که آبمحور نباشد. وقتی طرف مقابل ما این آبمحور بودن ما را میبیند به گلوی ما بیشتر فشار میآورد. حتی ما اگر به منافع درازمدت خودمان فکر میکنیم باید برای کشور افغانستان هم منافع اقتصادی تعریف کنیم که همه راههایش به آب و توسعه کشاورزی ناپایدار ختم نشود. چون افغانستان هم مثل همه ما با خطر تغییر اقلیم و خشکسالی و خطر کمبود آب روبهرو خواهد بود.
درویش در بخش دیگری از سخنانش درپاسخ به اینکه دولت درآینده باید چه راهکارهایی را برای مواجهه با این بحرانها در پیش بگیرد، گفت: واقعیت این است که شرق کشور ما باتوجه به اینکه میانگین بارش سالانهاش بین 35تا 70میلیمتر بیشتر نبوده و نیست؛ به شدت میتواند آسیبپذیر و شکننده در برابر بیابانزایی باشد و اگر ما بخواهیم به خاطر منافع استراتژیکی که داریم همچنان جمعیت قابل قبولی را درشرق کشور مستقر نگه داریم و ابعاد مهاجرتهای اقلیمی را گسترش ندهیم، هردولتی که در ایران برسرکار باشد باید به سمت بالفعل کردن مزیتهای بالقوهای که در استحصال بیشتر از منابع آب و خاک نیست، حرکت کند. درویش در ادامه سخنانش بر لزوم احیای هامون تاکید کرد.
مولفههای مواجهه با طالبان
سیدعلی طباطبایی استاد دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز سومین سخنران این نشست بود که به بیان دیدگاههای خود پرداخت. طباطبایی در پاسخ به این سوال که چرا ایران بهرغم پنج دهه حمایتها و همکاریهای بیدریغ و کنش متقابل مثبت نسبت به همسایه خود به جایی رسیده که حقوق مسلم آن توسط حکمرانان افغانستان نقض میشود، اظهار کرد: باید رویکرد کلانتری به موضوع داشت، افغانستان یکی از موضوعات چالشبرانگیز سیاست خارجی ما در کنار سایر موضوعات در چهار دهه پس از پیروزی انقلاب است. ما منبع کمک به همسایگان بودهایم، اما در مقابل نتوانستهایم از مزایای آن بهرهمند شویم. بنابراین بازتعریف صحنه میتواند در چگونگی مواجهه با همسایگان دربردارنده نکات مهمی باشد.
این استاد دانشگاه توضیح داد: در یک دهه اخیر گروه مسلح تروریستی داعش وارد عراق میشوند و تا نزدیک پایتخت پیش میروند که با مقابله و کمکهای لجستیکی و جانفشانیهای نیروهای ایرانی مواجه میشوند و این تهدید از عراق دور میشود. اما چه بازخوردی در بر داشت؟ همچنان قطعنامه 598 در بحث غرامت جنگ تحمیلی اجرایی نمیشود، در مساله کریدور شمال- جنوب که طبیعت جغرافیای ایران است، عراق در حال رقیبتراشی است. خطوط ریلی ایران به عراق وصل نمیشوند و شهرهای مرزی عراق به ایران متصل نمیشوند. در حوزه اقتصادی هیچ پروژه اقتصادی بزرگی در عراق تعریف نمیشود و ترکیه گوی رقابت را از ما ربوده است.
طباطبایی با بیان اینکه در سایر کشورها هم داستان به همین منوال است، افزود: این مساله بهخصوص در سوریه و در مساله تجارت و بازسازی روشن است. آذربایجان را در نظر بگیرید که ما حمایتهای زیادی از این کشور در جنگ با ارمنستان به عمل آوردیم، اما در حال حاضر رهبران این کشور در حال تغییر ژئوپلیتیک تاریخی منطقه هستند. در موضوع افغانستان نیز مساله کاملا روشنتر از هر جای دیگری است. اینکه ایران چه کمکهایی صورت داده، از پذیرش مهاجران افغانستان، تقدیم شهدای تجارت ترانزیت مواد مخدر تا کمک به مجاهدین در این کشور. بنابراین در یک نگاه کلانتر، این آسیبشناسی به مجموعه سیاست خارجی ما وارد است و اگر بخواهیم از منظر هزینه-فایده به مساله نگاه کنیم، این همه هزینهها را متحمل شدهایم و در مقابل از حقوق مسلم خود بهرهمند نشدهایم.
طباطبایی در بخش دیگری از این نشست در پاسخ به این سوال که با توجه به اینکه فرآیند دولت-ملتسازی در افغانستان صورت نگرفته و ما در عمل با یک دولت متعارف طبق نظریههای روابط بینالملل مواجه نیستیم و با گروهی که بخشی از واقعیت افغانستان است و نه همه آن و تاکنون هیچ دولتی آنها را به رسمیت نشناخته است، چگونه باید برخورد کنیم، گفت: نوع مواجهه سیاسی ما با موضوع آب و طالبان سایر موضوعات محیطزیستی را متاثر از خود میکند. افغانستان بهطور کلی ضعف دولت- ملتسازی دارد و بهطور اخص نیز گروه طالبان فاقد مشروعیت و مقبولیت سیاسی است، گروهی با تفکرات نزدیک به سلفی-جهادی و برآمده از کمکهای نظامی و مالی کشورهای عربی و سازمان اطلاعات پاکستان است و دیدگاههای بسیار تندی هم نسبت به شیعیان بهویژه ایران دارند. بنابراین گروهی با این عقبه فکری و سیاسی سعی میکند تا از موضوع آب و تخاصم با همسایگان در جهت اهداف ملیگرایانه استفاده کند تا بتواند ضعف مشروعیت خود را جبران کند. از این رو مواجهه با این گروه نامتعارف تیزهوشی خاصی را میطلبد.
طباطبایی در بیان چگونگی مواجهه با طالبان با برشمردن چند مولفه گفت: اولین مولفه این است که ما باید سطح رابطه با طالبان بهویژه در موضوع آب را از یک موضوع در سطح تحلیل سیاسی-امنیتی به سطح یک موضوع فنی و حقوقی که موضوع بسیار مهمی است، تغییر دهیم. اگر از این ظرفیت استفاده نشود مجبور خواهیم شد به سمت سایر مولفههای دیگر از جمله قدرت سخت حرکت کنیم. حتی اگر بدانیم نیت ظاهری و باطنی حاکمان افغانستان نسبت به ایران چیست باید موضوعات رئال-پلیتیک (سیاست قدرت) را به سمت هیدروپلیتیک تغییر دهیم.
وی با اشاره به مولفه دوم گفت: مولفه دوم استفاده از ابزارهای کنش ایران است که طیف وسیعی را در بر میگیرد. موضوع اول، ترانزیت مواد مخدر است. تا زمانی که آب افغانستان به جای استفاده از تولید سایر اقلام کشاورزی به سمت کشت خشخاش حرکت کند، ما در نهایت متضرر خواهیم شد. موضوع دوم پناهندگان افغانستانی و مهاجرانی است که بر اساس برخی منابع تعداد آنها تا 10 میلیون نفر تخمین زده میشود که میتوانند تهدیدهایی را متوجه ایران کند. تشکیل سازمان مهاجرین و سازماندهی این موضوع باید یکی از دستورکارهای ما با مقامات طالبان باشد. موضوع سوم تجارت میان ایران و افغانستان در دو حوزه انرژی و کالاست که باید این زمینهها تقویت شود. موضوع چهارم این است که ایران باید با نیروهای مهاجرین، نیروهای شمال و سایر نیروها کار کند. این مساله هم شامل نیروهای نظامی و سیاسی سابق است و هم باید طیفی از نخبگان در افغانستان و سایر کشورها را در برگیرد.
موضوع بعدی تلاش ایران برای فشار بر طالبان در حوزههای آموزش، جامعه مدنی و پذیرش حقوق شهروندی است که از طریق یادگیری باید در دستور کار قرار گیرد. سیدعلی طباطبایی ادامه داد: موضوع مهم دیگر این است که اگر طالبان به دنبال حاکمیت بر افغانستان است، باید نقص ژئوپلیتیک افغانستان را مورد توجه قرار دهد. افغانستان محصور در خشکی است که مهمترین و در دسترسترین کریدور برای رسیدن به آبهای آزاد است که باید برای مقامات طالبان به خوبی تبیین شود. به هر حال مشخص است کسانی که خبرنگاران و دیپلماتهای ما را به شهادت رساندند و در طول یک سال و نیم گذشته هم درگیریهای مرزی زیادی با نیروهای ما داشتهاند؛ متعلق به چه گروهی بودهاند. از اینرو باید مواجهه خیلی شفاف و صریحی با این گروه در دستور کار قرار گیرد.
این استاد دانشگاه با اشاره به مولفه سوم برای مواجهه با طالبان گفت: این مولفه دور شدن از تله جنگ است. ایران باید از ابزارهایی که مورد اشاره قرار گرفت بهرهبرداری کند اما با این منطق که گرفتار تله جنگ با طالبان نشود. این مساله باید با توجه به پشتیبانیهای مالی و نظامی منطقهای و بینالمللی که از این گروه به عمل میآید، مدنظر ما باشد. به هر حال طالبان میتواند با متوسل شدن به اهرم جنگ احساسات ملیگرایانه را در داخل این کشور علیه ایران تحریک کند. طباطبایی در پایان با اشاره به مولفه چهارم نیز گفت: مولفه چهارم واکنش مناسب و مقتدرانه از سوی ایران است. اینکه ما به سمت جنگ نرویم به منزله این نیست که رفتار نامشروع طالبان نباید پاسخ داده شود. بلکه باید کاملا مناسب و متناسب با آن واکنش نشان دهیم.